.
تو مال منی و من گدایت شده ام
دلتنگِ شنیدن صدایت شده ام
تو رفته ای و هنوز من خوبم ، شکر
چیزی نشده ، فقط فدایت شده ام !
شهریار
.
وارد مسجد شدی،چشمت نمازم را شکست
قبله را گم کردم و"خیرالعمل"شد دیدنت
دلم را می بَری هر دَم، ولی آهسته آهسته
فـراوان می کنی دردم ولی آهسته آهسته
شرابِ نابِ چشمت را به جامم می کنی اما
شرابت میکُشد در دَم، ولی آهسته آهسته
ندیدم خیری از دنیا و اینسان زندگی کردن
بزن این زندگی برهـم ولی آهسته آهسته
شدم محزون ودلخسته ازاین تنهایی مطلق
به مُـردن میرسد کارم، ولی آهسته آهسته
از این دارِ مکافات و قیامت هم نمی ترسم
که من تَرکِ دلم کردم، ولی آهسته آهسته
بیـا و ایـن دَمِ آخـر کمی اندیشه کن جانا
از ایـن آهِ دلِ سـردم ولـی آهسته آهسته
عبدالله_دهستانی
.
حق ندارى به كسى دل بدهى الا من
پيش روى تو دو راه است، فقط من، يا من
.
عاشقی درد است و تحقیر است ، فکرش را نکن.
دست و پا گیر است و زنجیر است ، فکرش را نکن.
هم جدایی ، هم وصالش ، قصه و افسانه است.
دم به دم با ناله درگیر است ، فکرش را نکن.
قلب عاشق ، دائما در معرض نیش است و بس .
عاقبت هم زخم شمشیر است ، فکرش را نکن.
اولش آسان خودش را میزند جا ، نانجیب !
آخرش ، عاشق زمین گیر است ، فکرش را نکن.
عمر عاشق میشود صرف خیالات عبس.
در جوانی ، چهره اش پیر است ، فکرش را نکن.
گه غمین است و گهی شاد و گهی بی اعتنا.
هر که شد ، از زندگی سیر است ، فکرش را نکن.....
.
گر شدی عاشق بدان دیوانهوارش بهتر است
در قرار یار، عاشق بیقرارش بهتر است
در عطش حالیست از آب گوارا بیشتر
چشمهای مست خوب اما خمارش بهتر است
گیسوانت را که چون دریاچه در موج آمده
باز کن بر گرد گردن، آبشارش بهتر است
دست در دستت نهادن، چشم در چشمت شدن
چار فصل سال خوب اما بهارش بهتر است
این غزل رازیست بین چشم او با چشم من
بس کنم حتی غزل هم راز دارش بهتر است ...
.
گفتی از کوچه ی ما صرف نظر کن اما
بخدا دست خودم نیست تنم میخارد....
.
از جنون من و
حسن تو سخن بسیارست
قصه ما و تو
از لیلی و مجنون کم نیست..
قهوه چی زیاد قهوه ام را شیرین نکن
طعم روزگارم کم از تلخی قهوه ات نیست