با خودمان میگوییم، عادت میکنیم و با صراحت زیادی،
این جمله را تکرار میکنیم.
آن چیزی که هیچ کس نمیپرسد، این است که:
"به چه قیمتی عادت میکنیم؟"
هر که نآمخت از گذشت روزگار
نیز ناموزد ز هیچ آموزگار
“رودکی”
گل اگر خار نداشت
دل اگر بی غم بود
اگر از بهر کبوتر قفسی تنگ نبود،
زندگی،
عشق،
اسارت،
قهر و آشتی،
همه ی بی معنا بود
فریدون مشیری
این چه تیغ است که در هر رگ من زخمی ازوست
گر بگویم که تو در خون منی بهتان نیست
هوشنگ ابتهاج
میدونی چرا میگن” دلت دریا باشه”<br>
وقتی یه سنگو تودریا میندازی<br>
فقط برای چند ثانیه اونو متلاطم میکنه<br>
وبرای همیشه محو میشه<br>
ولی اون سنگ تا ابد ته دل دریا موندگاره<br>
وسعی می کنم مثل دریا باشم<br>
فراموش کنم سنگی که به دلم زدن<br>
با اینکه سنگینی شونو برای همیشه روی سینه ام حس می کنم
همیشه اولین و آخرین کلام شعرهایم تو بوده ای<br>
همیشه برایم به معنای واقعی یک عشق بوده ای<br>
گرچه گهگاهی از تو بی وفایی دیده ام اما همیشه برایم باوفا بوده ای<br>
گرچه دلم را میشکنی و اشکم را در می آوری اما تو همیشه برایم یک دنیا بوده ای
مثل یک کوچه بن بست
خرابت شده ام
گاهی از من بگذر ؛
حسرت عابر سخت است !
علی صفری
وقتی تنهاییم دنبال دوستیم
پیداش که کردیم دنبال عیبهاش می گردیم
از دستش که دادیم
در تنهایی دنبال خاطراتش میگردیم
دلم گرفته ...
به قدر تمام روزهایی که خندیدم
و همه ی آدمها را خنداندم
روزهایی بود که صدای خنده هایم
گوش همه رو کر می کرد
اما حالا
صدای گریه هایم را
حتی خودم هم نمیشنوم
دلم باران می خواهد
باران
دلم دریا می خواهد
دریا
دلم دل می خواهد اما نه هر دلی
از باده جوشانم وز خرقه فروشانم
از یار چه پوشانم آهسته که سرمستم
مولانا
ای می بترم از تو من باده ترم از تو
پرجوش ترم از تو آهسته که سرمستم
مولانا