من خسته ام و طاقت آزار ندارم
با اینکه تو را دارم، انگار ندارم
یک عمر به پای تو و تصمیم تو ماندم
یک بار بمان گرچه من اصرار ندارم
ای رفته و برگشته و برگشته و رفته
من حوصله ی این همه تکرار ندارم
می گفت رفیقی که مرا دوست نداری
دیگر به خدا قدرت انکار ندارم
هر لحظه خود آزاری و خود سوزی و افسوس
از ترس خودم جرأت اقرار ندارم