یک نفس بی یار نتوانم نشست
بی رخ دلدار نتوانم نشست
از سر می می نخواهم خاستن
یک زمان هشیار نتوانم نشست
نور چشمم اوست من بی نور چشم
روی با دیوار نتوانم نشست
دیده را خواهم به نورش بر فروخت
یک نفس بی یار نتوانم نشست
من که از اطوار بیرون جسته ام
با چنین اطوار نتوانم نشست
من که دایم بلبل جان بوده ام
بی گل و گلزار نتوانم نشست
کار من پیوسته چون بی کار تست
بیش ازین بی کار نتوانم نشست
هر نفس خواهی تجلای دگر
زان که بی انوار نتوانم نشست
زان که یک دم در جهان جسم و جان
بی غم آن یار نتوانم نشست
شمس را هر لحظه می گوید بلند
بی اولی الا بصار نتوانم نشست
من هوای یار دارم بیش ازین
در غم اغیار نتوانم نشست
نیلیا
لاااااااااااااااااااااااااایک
مصطفی
ممنون
نیلیا
مصطفی
رعنا
عااااالیس
Malih
لااااااااایک
مصطفی
عااااالیس
خیلی ممنون
مصطفی
لااااااااایک
سپاس گذارم
ღمهدیارღ
تدبیرت دست منه
مصطفی
بسم الله
نیلیا
مصطفی
تشکر
نیلیا
نیلیا
چرا پست جدید نمیزارین جناب؟
مصطفی
بی حوصله و بی انگیزگی و ناراحتی از بعضی ها
نیلیا
از بعضیای اینجا ؟
مصطفی
بله
نیلیا
خب اهمیت ندین بهشون
شادی دادخواه
لایک.....تصویر زیبا
مصطفی
تشکر