میخواستم با تنهایی کنار بیایم، دلم با تنهایی کنار نیامد
رفت تنهایی و جایش را به یک عشق آسمانی داد
شکست شیشه غمهایم و پر شد از شادی روزگارم
نه در رویاهایم تو را سوار بر اسب سفید میبینم نه مثل پرنده در آسمانها
من تو را بی رویا همینجا در کنار خودم میبینم
نشستهای روی پاهایم، خیلی خوب فهمیدهای که چقدر دوستت دارم
و بلند فریاد میزنی دوست داشتنت را
بی قید و شرط، بی منت، بدون خواهش، بدون التماس
من تو را دارم تو اینجا هستی دقیقا کنار من
چند لحظه به وسعت تمام لحظهها، نگاهت میکنم و همین میشود که من تو را حس میکنم
یک احساس بی پایان که تو را در بر گرفته و درونم را از عطر حضور عاشقانهات پر کرده
تویی قبله راز و نیازهایم، دستانت را به من سپردهای و گرم شده دستهایم
تا همینجا همین خط، بگذار آخر خطمان را نشانت دهم
آخر خط ما یک نقطه چین بی پایان است …
میخواهم همه بدانند که عشقمان ابدی و جاودان است …
ღمهدیارღ
سلام دادا عاشق شدی رفت
مصطفی
سلام دادا از شدید عاشقی فارق شدیم خبر نداریی😂
ღمهدیارღ
به هر حال مبارک باشه
مصطفی
ممنون دادا
ღمهدیارღ
حالا این بی نوا کی هست بهش تسلیت بگیم
مصطفی
هنوز خلق نشده
๒ɭคςк รฬคภ
سلام دوست عزیز دعوتید به گروه کافه شعر و مطالب زیبا و پر محتواتون را در گروه خودتون به اشتراک بگذارید
لینک
ღمهدیارღ
انشا الله که باشه
مصطفی
ان شاءالله
نیلیا
عشقتون پایدار
مصطفی
ممنون
نیلیا
خواهش