تنها تو می فهمی ام
تویی که لمس ِ دستانت را ندارم
اما...
مثل جان در منی
ای عمیق ِ ماندگار
به کدام کوچه
خودم را برسانم؟
کدام شهر؟
کدام خیابان؟
که تو در انتهای روشن آن ایستاده باشی
و مرا..
به نام کوچکم بخوانی!
................................................
پ.ن: ینی یه وخدایی عقلم به دل ِ خنگولم میگع : روتو برم دخدر!!

پ.ن: یه دخدر عاخع مگه چقد میتونه توهمی و تخیلی باشع عاخع

پ.ن:جالبی قصع ایجاس کع تو در یمنی وُ
من ولی هنو فک میکنم یه روز قراره سر راهم سبز بشی

پ.ن: خاطره مث یه پیچک میپیچه به تن خسته م.... آقاشون اِبی میخونع
پ.ن: غبار پشت شیشه میگه رفتی ... دلم ولی باور نداره
پ.ن: کاشکی بودی وُ میدیدی زندگیم چه سوت و کور ِ

بازنشر

موردی برای نمایش وجود ندارد.