هرگز با چشمهای من خودت را تماشا نکرده ای
تا بدانی چقدر زیبایی ...
هرگز با گوشهای من خودت را نشنیده ای
تا بدانی چه آرامشی در صدایت ریخته !
هرگز با پاهای من ، با شوق به سمت خودت قدم
برنداشته ای و هرگز با دستهای من دست خودت را نگرفته ای !
تو هرگز با قلب من خودت را دوست نداشته ای
و نمیدانی چگونه میشود عاشقت شد و از این عشق مُرد !
تو نمیدانی ...
تو هیچ چیز نمیدانی 💔
ما برای ادامه دادن
هیچکسی را نداریم جز خودمان...
با گذشت زمان یه روز میفهمی تو دنیای واقعی ۹۰درصد آدمای اطرافتون از خوشحالی و موفقیتتون خوشحال نمیشن...
یاد میگیری چطور تنهایی ادامه بدی...
با وجود تمام کارایی که براشون کردی، یه روزی میرسه که بیشترشون ناامیدت میکنن
در نهایت همه ما هم روزی به این حقیقت میرسیم که نمیتونیم به هیچکس جز خودمون تکیه کنیم...
شاید غم انگیز باشه، ولی همه یه روز با تمام وجود این واقعیت رو درک میکنن که هیچ چیز از هیچ کس بعید نیست...
یکی بود یکی نبود . این داستان زندگی ماست .
همیشه همین بوده . یکی بود یکی نبود .
در اذهان شرقی مان نمی گنجد با هم بودن .
با هم ساختن . برای بودن یکی ، باید دیگری نباشد.
هیچ قصه گویی نیست که داستانش این گونه آغاز شود ،
که یکی بود ، دیگری هم بود . همه با هم بودند .
و ما اسیر این قصه کهن ، برای بودن یکی ، یکی را نیست می کنیم .
از دارایی ، از آبرو ، از هستی .
انگار که بودنمان وابسته نبودن دیگریست .
هیچ کس نمیداند ، جز ما . هیچ کس نمی فهمد جز ما .
و آن کس که نمی داند و نمی فهمد ، ارزشی ندارد ، حتی برای زیستن .
و این هنری است که آن را خوب آموخته ایم .
"هنر نبودن دیگری!
آدم ها همیشه صبر نمیکنند تا به شما ثابت شوند
تا شما تصمیم ماندن بگیرید
همیشه تحمل نمیکنند شما نادیده بگیریدشان
یک روز بدون خبر
یک روز بدون خداحافظی
یک روز بدون دیدارِ دوباره ی شما میروند
و شما وقتی برمیگردید که مدتهاست آدم های ماندنیِ زندگیتان رفته اند ...
آدم های بلاتکلیف زندگیتان را سرپا و معلق در زندگیتان رها نکنید
مطمئن باشید رفتنِ این آدمها بازگشتی ندارد ...
ما با دردهامان رشد میکنیم
و با آسیبهامان بزرگ میشویم
و با هر ضربه، به تحولی سازنده و شگرف میرسیم.
اگر دشمنانمان میدانستند با زخم زدن،
چه لطف بزرگی در حق ما میکنند؛
برای نابود کردن ما، زخم نمیزدند! نوازشمان میکردند...
گرون باش و نذار از ارزشت بکاهن .
آن گونه باش که ترس داشته باشن
" حتی از ناراحت کردنت "
در انتخاب آدمها حساسیت به خرج بده
برای اونی که زندگیش رو به پات می ریزه
" رفاقت رو به درجه " اوج برسون
نه برای هر کسی که از راه می رسه !!!
من وفادارترین آدما رو دیدم که خیانت کردن .
باهوش ترین آدما رو دیدم که فریب خوردن
صادق ترین آدما رو دیدم که دروغ گفتن
مهربون ترین آدما رو دیدم که دل شکستن
قوی ترین آدما رو دیدم که کم آوردن
بالغ ترین آدما رو دیدم که بچگانه رفتار کردن
و از همه ی اینها متوجه شدم هیچ بد و خوب مطلقی وجود نداره ...
همه ممکنه اشتباه کنن و هیچ چیز از هیچ کس بعید نیست .
ما خسته ایم از دوستی های دروغین!
خسته ایم از قربان صدقه های الکی...
خسته ایم از هوس هایی که به اشتباه عشق تعبیر شده اند ...
خسته ایم از حسادت های پنهان شده پشت لبخند های مصنوعی ...
خسته ایم وقتی هنگام خستگی هایمان از زمین و زمان، نیاز داریم که فقط درکمان کنند
اما فقط درصدد تلاش برای اثبات بدبخت تر بودن خودشان هستند !
ما فقط خسته ایم
و دلمان شروعی دوباره میخواهد...
شروعی درست
و خالی از دروغ و دغل بازی ...
«من خودم انتخاب میکنم که تو واسم مهم باشی!
اما رفتار تو میتونه جایگاهت رو توی ذهن من تغییر بده..»•
خلاصه که هرکسی صرفا بخاطر اینکه دوسش داریم و برامون مهمه نمیتونه هر کاری که دلش خواست بکنه و درنهایت فکر کنه که اتفاقی نیفتاده!
چه بر سر عشق های امروزی ما آمده است...
چه شد که حرمت کلمه عشق را این گونه از بین بردیم..
میدانی...
عشق های امروزی همان یک هفته ابتدایش زیبا است
همان زمانی که آن قدری که باید و شاید یکدیگر را نمیشناسند...
همان یک هفته اول که آتشفشان عشقشان فوران میکند.
فکر کردن صبح تا شب به یار
رویا بافی های قشنگ
چشم گفتن های پی در پی...
تصدق های از ته دل...
اما یک هفته که میگذرد قصه عوض میشود
دیگر از آن آدم های عاشق خبری نیست
عشق تبدیل به عادت میشود
و امان از آن روزی که عشق تبدیل به عادت شود
فاتحه آن عشق را باید خواند...
از عشق های امروزی برایت بگویم که اگر رفتی به ثانیه نمیکشد جای تو را میگیرند
دیگر تمام شد آن عشق هایی که میگفتند نباشی من هم نیستم،الان نباشی پشیمان شده ای چون جای خالی ات را کسی حس نمیکند...
اصلا خیلی ها پشت درب نشسته اند تا تو بروی و بعد تو وارد آن خانه شوند
از عشق های امروزی برایت بگویم
تا کمی سختی ببینند در راه این عشق جا میزنند و کنار میکشند...
یا خودمان گند زدیم به عشق و احساس
یا اصلا این عشقی که از آن دم میزنیم نامش عشق نیست...
.