دلخوش باش، به باریکه‌‌ی نوری که از بین چین‌های پرده روی تخت تابیده، به کتاب نیمه‌کاره‌ی روی میز، به خنکی لیوانت در هوای گرم. دلخوش باش، به دو صندلی که هنوز روبروی هم‌اند‌، به تنظیم کردن زنگ ساعت برای صبح فردا‌، به ترانه‌ای که دوستش داری، به دفترچه‌ی کوچکی که رویاهایت را نگه‌ میدارد، که معنای همین چیزهای خیلی ساده شاید، «زندگی ادامه دارد» باشد …