داستان این اهنگ
حامیم یه دوستی داشته که بایه دختری وارد رابطه میشه از طریق فضای مجازی اینا آشنا میشن و یجورایی رابطشون لانگ دیسنتس بوده و بعد چند وقت که رابطشون جدی شد پسره تصمیم میگیره بره خواستگاری دختره پسره با خانوادش قضیه رو مطرح میکنه که برن تهران واسه خواستگاری اما خوانوادش قبول نمیکنن و میگن اگه میخوای خودت تنها برو پسره تنها میره اما پدر دختر که میبینه پسر تنها و بدون خانوادش از شهرستان اومده قبول نمیکنه پسر بارها به خواستگاری میره کار میکنه خونه میخره جوری که دیگه همه ی شرایطش کامله و ۱۳ سال از اشناییشون میگذره از اون طرف پسر عموی دختره هم عاشق سرسخت دختره بوده از اون کله خرابا که حاضره واسه عشقش هر کاری کنه پدرِ دختر هم میگفته عقد دختر عمو و پسر عمو تو آسمونا بستس و میگفت دخترش باید با پسر عموش ازدواج کنه بعد از ۱۳ سال که همه چیز پسر کامل شده بود پدر دختره دیگه حرفی نداشت و ازدواج دخترش و پسره رو قبول کرد شبه عروسیشون بود و پسره فک میکرد که دیگه همه چی تموم شده پسر عموی دختره که عاشقش بود میاد و دختره رو میکشه و لباس عروس سفید رنگ قرمز خون میشه و این داستان این اهنگه