چقدر لباس و همه چی گرونه؛ با اینکه میدونی همه چیز گرونه اما باز هربار که میری خرید غافلگیر میشی از گرونی.
ما متغیری از احوالات نامعلومیم.
وقتی ناراحتی، تازه معنی عمیق بعضی اهنگهارو درک میکنی
حسینمنزوی :
که جز تو با دگرم نیست
ذوقِ گفت و شنید .
شاملو :
آنکه دانست، زبان بست.
و آن که میگفت
ندانست .
موسیقی تنها راه فرار است، بی آنکه خانه را ترک کنی.
این باتلاق مراقبت از پوست اینجوریه که اگه توش بیوفتی
باید کم کم کلیه هاتو بفروشی
اما بیخیال کسایی بشید که شما رو نادیده میگیرن...
آدم مچ خودشو سر یه چیزایی میگیره که یه عمر میگفته من؟ من عمرا اینطوری بشم.
کاش میشد بعضی عکسهارو زندگیکرد
ما
هيچ تر
از
هیچ
پِیِ
هیچ
دویدیم؛
جز
هیچ
در این
هیچ
دگر
هیچ
ندیدیم!
گربه ها هم اختلاف طبقاتی دارن حتی
دلم حیاط خانه مادربزرگ را میخواهد
با ظرفی پر از میوههای تابستانی...
به همان شیرینی روزهای خوب کودکی...
چقدر دلتنگ آن روزها شدهام...
چقدر دلم کودکی میخواهد با دلبستگیهای کودکانه...
کاش میشد برگشت به سرخوشیها و بازیهای بی بهانه ،
به قهر و آشتیهای کودکانه...
به روز های سبکبالی بی بهانه
دلم کمی که نه زیاد ،کودکی میخواهد...
سعید
اخیییییی
zahra
😄