Reza
۱۲۷ پست
۱۴۸ دنبال‌کننده
۶۴,۷۱۲ امتیاز
مرد، متاهل
۱۳۶۶/۰۱/۱۸
ليسانس
حسابدار
ايران، مازندران، ساری
سربازی رفته ام

تصاویر اخیر

بازنشر کرده است.
یادش بخیر روز اولی ک اومده بودم اینجا..
۴ سال پیش..
تازه از نایسفان اومده بودم اینجا...
چه روزهایی ک باهم میخندیدیم و شاد بودیم و چه روزایی ک تو غمها و حتی آسمونی شدن عزیزانمون، شریک غم‌های هم بودیم ...
خیلی از این عزیزانی ک گفتم دیگه نیستن.. 😔
ولی بدونید همتون برام خیلی قابل احترامین... الهی همیشه و هرکجا ک هستین همیشه دلتون شاد باشه و تنتون سلامت، بهترین رفیقام 🙏🙏💙
ᴰᵃʳʸᵃ
❤ سکوت تنهایی ❤
پريچهر
@bagban553
@yalda-25
@malakehana
@Keeeee
@Mani135
@N-N
@sweetlife
@amir_mohammadd
دیدگاه غیرفعال شده است.
بازنشر کرده است.

از یک جایی به بعد آدم دلتنگی اش را داد نمیزند...
دلتنگی اش را با خود به هرجا نمیبرد... 
دلتنگی اش را به غریبه ها نه، به دوستانش هم نشان نمیدهد...
جایی دور از چشم پنهانش میکند...
وگاهی فقط وقتی تنهاست به سراغش می رود...
دستی به سر و روی دلتنگی اش میکشد... بغلش میکند...
شاید با بغض شعری برایش بخواند...
و دوباره آرام پنهانش می کند... همان گوشه دنج دور از دیگران...
مشاهده ۸ دیدگاه ارسالی ...

ﻛﺎﺷﻜﻲ ﻣﻴﺸد ﺗﻮ زﻧﺪﮔﻲ، ﻣﺎ ﺧﻮدﻣﻮن ﺑﺎﺷﻴﻢ و ﺑﺲ‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ 
ﺗـﻨـﻬﺎ ﺑـﺮاي ﻳـﻚ ﻧـﮕـﺎه، ﺣـﺘﻲ ﺑـﺮاي ﻳـﻚ ﻧﻔﺲ‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬
‫ﺗﺎﻛﻲ ﺑﻪ ﺟﺎي ﺧﻮدِ ﻣﺎ، ﻧﻘﺎبِ ﻣﺎ ﺣﺮف ﺑﺰﻧﻪ؟‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬
‫ﺗﺎﻛﻲ ﺳﻜـﻮﺗـﻮ ر‪ج زدن ﻧﻘﺶﻧﻤﺎﻳﺶ ﻣﻨﻪ؟‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬
ﻛﻬﻨﻪ ﻧﻘﺎب زﻧﺪﮔﻲ ﺗﺎ ﺷﺐ رو ﺻﻮرﺗﻬﺎي ﻣﺎﺳﺖ‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬
‫گریه ﻫﺎي ﭘـﺸﺖ ﻧﻘﺎب ﻣﺜﻞ ﻫﻤﻴﺸﻪ ﺑﻲ ﺻﺪاﺳﺖ‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬
‫ﻫﺮﻛﺴﻲ ﻫﺴﺘﻲ ﻳﻪ دﻓﻌﻪ ﻗـﺪ ﺑـﻜﺶ از ﭘﺸﺖ ﻧﻘﺎب‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ 
‫از رو ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺣﺮف ﻧـﺰن، رﻫﺎ ﺷﻮ از ﺣﻴﻠﻪي ﺧﻮاب‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬
نقش یک دریچه رو، رو میله قفس بکش 
برای یک بار که شده جای خودت نفس بکش

  • Reza

    شبت بخیر. امیدوارم بتونی شبا زودتر بخوابی 🙏🌹
    خدا حفظت کنه همیشه.. هر کاری داشتی خوشحال میشم بهم بگی. شما هم مثل ابجی خودمی. شبت بخیر. با اجازت 🌹🙋

  • Reza

    سلام دوست خوبم. خیلی ممنونم 🙏🌹😊 خوبم شکر خدا. خانواده هم خوبن. خیلی ممنونم. امیدوارم ک شما هم خوب باشی 🌹🙏
    به روی چشم. الان پیام میدم

بازنشر کرده است.

هوای گریه دارم تو این شب بی پناه
دنبال تو میگردم دنبال یه تکیه گاه
دنبال اون دلی که تنهایی رو میشناسه
دستای عاشق من لبریز التماسه
هزار و یکشب من پر از صدای تو بود
گریه هر شب من فقط برای تو بود
هزار و یکشب من پر از صدای تو بود
گریه هر شب من فقط برای تو بود
سکوت شیشه ایم رو صدای تو میشکنه
تو آسمون عشقم شعر تو پر میزنه
با تو دل سیاهم به رنگ آسمونه
تو بغض من میشکنن شعرای عاشقونه
هزار و یکشب من پر از صدای تو بود
گریه هر شب من فقط برای تو بود


مشاهده ۶ دیدگاه ارسالی ...

چرا پستام اینجوری میشه؟ 

مشاهده ۹ دیدگاه ارسالی ...

توی تنهایی یک دشت بزرگ  … که مثل غربت شب بی انتهاست
یه درخت تن سیاه سر بلندآخرین درخت سبز سرپاست
رو تنش زخمه ولی زخم یه تبرنه یه قلب تیر خورده نه یه اسم
شاخه هاش پر از پر پرنده هاستکندوی پاک دخیله و طلسم
چه پرنده ها که توی جاده ی کوچمهمون سفره ی سبز اون شدن
چه مسافرا که زیر چتر اونبه تن خستگیشون تبر زدن
تا یه روز تو اومدی بی خستگیبا یه خورجین قدیمی قشنگ
با تو نه سبزه نه آئینه بود نه آبیه تبر بود با تو با اهرم سنگ
اون درخت سربلند پر غرور  … که سرش داره به خورشید میرسه منم منم
اون درخت تن سپرده به تبرکه واسه پرنده ها دلواپسه منم منم
من صدای سبز خاک سربیمصدایی که خنجرش رو به خداست
صدایی که توی بهت شب دشت  ... نعره ای نیست ولی اوج یک صداست
نبض دستت ای تبر به دستبا هجوم تبر گشنه و سخت
آخرین تصویر تلخ بودنهتوی ذهن سبز آخرین درخت
حالا تو شمارش ثانیه هاکوبه های بی امون تبرت
تبری که دشمن همیشه ی ...  این درخت محکم و تناوره
من به فکر خستگیهای پرنده هام  … تو بزن تبر بزن
من به فکر غربت مسافرامآخرین ضربه رو محکمتر بزن


hite;direction:ltr;unicode-bidi: embed">

hite;direction:ltr;unicode-bidi: embed">آدم از یک جایی به بعد دیگر خودش را به در و دیوار نمی کوبد ، 
از هر چه هست و نیست شاکی نمی شود ،  
دیگر گریه نمی کند، غصه نمی خورد ... 
دیگر شعر نمی خواند ...
موسیقی گوش نمی دهد ...
دیگر صدایی، بوی عطری ،

hite;direction:ltr;unicode-bidi: embed">خاطره ای، حرفی و ... دلش را نمی لرزاند
آدم از یک جایی به بعد دیگر منتظر نمی ماند ...  
دیگر عجله نمی کند ،
دیگر برای ماندن کسی دست و پا نمیزد ...
آدم از یک جایی به بعد فقط تماشا می کند ..




در
این سرای بی کسی کسی به در نمی زند ...

به دشت پر
ملال ما پرنده پر نمی زند ...

یکی زشب
گرفتگان چراغ بر نمی کند ...

کسی به کوچه
سار شب در سحر نمی زند ...

نشسته ام در
انتظار این غبار بی سوار

دریغ کز شبی
چنین سپیده سر نمی زند ...

دل خراب من
دگر خراب تر نمی شود ...

که خنجر غمت
از این خراب تر نمی زند ...

گذر گهی است
پر ستم که اندرو به غیر غم

یکی صلای
آشنا به رهگذر نمی زند ...

چه چشم پاسخ
است از این دریچه های بسته ات ...

برو که هیچ
کس ندا به گوش کر نمی زند ...

نه سایه دارم
و نه بر بیفکنندم و سزاست ...

اگر نه بر
درخت تر کسی تبر نمی زند ...

مشاهده ۷ دیدگاه ارسالی ...
  • Reza

    مرسی از متن قشنگت خاطره خانم عزیز
    الهی همیشه برقرار و سلامت باشی دوست خوب و قابل احترام
    درسته. ولی بیشتر تو دنیای واقعی و بیرون از اینجا صدق میکنه. متاسفانه تو مجازی ادما راحت فراموش میشن.. فهمیدم که تو مجازی هرچی لوس تر و پرروتر باشی عزیزتری.. دیگه چیزی از مرام و معرفت نمونده.. آدما دوستای واقعیشونو به راحتی زیر پا میذارن.. ک باعث میشه آدم از بهترین دوستانش دلگیر بشه.. شاید به همین زودی برم.. اما من مرامم مجازی نیست و اگه رفتم بازم بیاد شما دوستان خوبم هستم
    بازم ازت ممنونم دوست خوبم

  • خاطره♡m

    خواهش میکنم اقا رضا دوستای خوب خیلی با ارزش هستن قابلت نداشت ممنون شما همچنین زنده باشید ...اره درسته حرفاتون قبول دارم .. کجا برید شما تازه امدین اینجااا بمونید اقا رضا به دل نگیرید مجازی همینه ... مرسی شما لطف داری بزرگواری ماهم بیاد دوستان خوب هستیم


زندگی با آدماش برای من یه قصه بود
توی این قصه کسی با کسی آشنا نبود ...
همه خنجر توی دست و خنده روی لب شون ...
توی شب صدایی جز گریهء بیصدا نبود ...
نمی خوام مثل همه گریه کنم
دیگه گریه دلو وا نمی کنه ...
قصه های پشت این پنجره ها
غمو از دلم جدا نمی کنه ...
قصهء ماتم من هر چی که بود هر چی که هست
قصهء ماتم قلب خسته یه آدمه ...
وقت خوابه دیگه دیره نمی خوام قصه بگم
از غم و غصه برات هر چی بگم بازم کمه ...
نمی خوام مثل همه گریه کنم
دیگه گریه دلو وا نمی کنه ...
قصه های پشت این پنجره ها
غمو از دلم جدا نمی کنه ...

توی یک دیوار سنگی، دو تا پنجره اسیرن ...
دو تا خسته، دو تا تنها... یکیشون تو، یکیشون من ...
دیوار از سنگ سیاهه، سنگ سرد و سخت خارا ...
زده مهر بی صدایی به لبای خسته ما...
نمیتونیم که بجنبیم زیر سنگینی دیوار ...
همه عشق من و تو، قصه هست، قصه دیدار ...
همیشه فاصله بوده بین دستای من و تو ...
با همین تلخی گذشته شب و روزای من و تو ...
راه دوری بین ما نیست، اما باز اینم زیاده ...
تنها پیوند من و تو، دست مهربون باده ...
ما باید اسیر بمونیم، زنده هستیم تا اسیریم ...
واسه ما رهایی مرگه، تا رها بشیم میمیریم ...
کاشکی این دیوار خراب شه من و تو با هم بمیریم...
توی یک دنیای دیگه دستای همو بگیریم ...
شاید اونجا توی دلها درد بیزاری نباشه ...
میون پنجره هاشون دیگه دیواری نباشه ...
بازنشر کرده است.

اونکه پشت شیشه شبا سر میذاره 
میدونه پنجره بین ما دیواره ...
از پشت شیشه ها با رنج بی زبونی 
میخونه با اشاره حدیث مهربونی ... حدیث مهربونی ... 
پشت این پنجره های بسته نامهربون
 برام از خوبی و از شادی بخون ... 
پشت این پنجره های بسته نامهربون 
برام از خوبی و از شادی بخون ... 
صدای گریه هامون، نوای هر شب ماست 
تو این شب غریبه،صدای تو آشناست ... 
تو این کویر غربت کسی به فکر ما نیست ... 
به فکر آبی دور، به فکر دریاها نیست ...


باز دوباره صبح شد ... من هنوز بیدارم کاش می خوابیدم، تورو خواب می دیدم ... خوشه ی غم، توی دلم زده جوونه دونه به دونه، دل نمی دونه چه کنه با این غم ... وای نازنین مریم ... وای نازنین مریم بیا رسید وقت درو ... مال منی از پیشم نرو بیا سر کارمون بریم ... درو کنیم گندمارو بیا رسید وقت درو ... مال منی از پیشم نرو بیا سر کارمون بریم ... بیا بیا نازنین مریم جان مریم چشماتو واکن، سری بالا کن در اومد خورشید ... شد هوا سفید وقت اون رسید که بریم به صحرا ... وای نازنین مریم

ای پرنده ی مهاجر ... ای پر از شهوت رفتن
فاصله قد یه دنیاست ... بین دنیای تو من
تو رفیق شاپرک ها ... من تو فکر گلمونم
تو پی عطر گل سرخ ... من حریس بوی نونم
دنیای تو بی نهایت ... همجاش مهمونی نور
دنیای من یه کف دست ... رو سقف سرد یک گور
من دارم تو ادمک ها میمیرم ... تو برام از پری ها قصه میگی
من توی حیله ی وحشت میپوسم ... برام از خنده چرا قصه میگی
کوچه پس کوچه ی خاکی ... در و دیوار شکسته
ادمهای روستای ... با پاهایه پینه بسته
پیش تو یه عکس تازست ... واسه البوم قدیمی
یا شنیدن یه قصه ... از یه عاشق قدیمی
برای من زندگیمه ... پر وسوسه پر غم
یا مثل نفس کشیدن ... پر لذت دمادم

حرف تنهایی قدیمی، اما تلخ و سینه سوزه ...
اولین و آخرین حرف ... حرف هر روز و هنوزه
تنهایی شاید یه راهه ... راهیه تا بی نهایت
قصه ی همیشه تکرار ... هجرت و هجرت و هجرت
اما تو این راه که همراه جز هجوم خار و خس نیست
کسی شاید باشه شاید، کسی که دستاش قفس نیست 
مشاهده ۷ دیدگاه ارسالی ...
  • Reza

    اره خودم میدونم خیلی تابلو هستم 🤭 مرسی. شما لطف دارین. کوچیکتونم. زنده باشی و حضورت همیشگی باشه دوست باشخصیت و قابل احترام🙏🌹😊

  • آنا

    خواهش میکنم اقا رصا ی گل ودوست داشتنی



یه شبِ مهتاب؛ ماه میاد توو خواب… منو می بره؛ کوچه به کوچه
باغِ انگوری؛ باغِ آلوچه… دره به دره؛ صحرا به صحرا…
اون جا که شبا؛ پشتِ بیشه ها… یه پری میاد؛ ترسون وُ لرزون
پاشوُ میذاره؛ توو آبِ چشمه… شونه می‌کنه؛ مویِ پریشون
یه شبِ مهتاب؛ ماه میاد توو خواب… منو می بره؛ تهِ اون درّه…
اون جا که شبا؛ یکّه وُ تنها… تک درختِ بید؛ شاد وُ پُر امید
می کنه به ناز؛ دستشوُ دراز… که یه ستاره؛ بچکه مثِ یه چیکه بارون
به جای میوه‌ اش؛ نوکِ یه شاخه‌ اش، بشه آویزون
یه شبِ مهتاب؛ ماه میاد توو خواب… منو می بره؛ از توی زندون
مثِ شب پَره؛ با خودش، بیرون… می بره اون جا؛ که شبِ سیاه…
تا دمِ سحر؛ شهیدای شهر… با فانوسِ خون؛ جار می کشن
توو خیابونا… سرِ میدونا… عمو یادگار… مردِ کینه دار…


میون این همه کوچه که بهم پیوسته
کوچه‌ی قدیمی ما کوچه‌ی بن‌بسته
دیوار کاه‌گلی یه باغ خشک، که پر از شعرای یادگاریه
مونده بین ما و اون رود بزرگ، که همیشه مثل موندن جاریه
صدای رود بزرگ، همیشه تو گوش ماست
این صدا لالاییِ خواب خوب بچه‌هاست
کوچه اما هر چی هست، کوچه‌ی خاطره‌هاست
اگه تشنه‌ست اگه خشک، مال ماست کوچه‌ی ماست
توی این کوچه به دنیا اومدیم
توی این کوچه داریم پا می‌گیریم
یه روزم مثل پدربزرگ باید
تو همین کوچه‌ی بن‌بست بمیریم