آمدی از شوق تو، امشب چهبارانی گرفت!
شاخۀ خشک دلم لرزید و تن جانی گرفت
؟؟؟
⏪ فاعلاتن/ فاعلاتن/ فاعلاتن/ فاعلان
⚘⚘⚘
یاد ایامی که عشقت در دلم جانی گرفت
مثل خونی در رگم جوشید وجریانی گرفت
عاشق و تنها نشستم در کنار جوی آب
ناگهان برقی ز چشمم جست و بارانی گرفت
خاطرات زلف زیبای رهایت در دلم
چون نسیمی آمد و در سینه طوفانی گرفت
یادم آمد لحظه ای دور از نگاه این وآن
این لبم از آن لبانت عهد و پیمانی گرفت
بعد از آن یک بوسۀ پنهان ز چشم دیگران
من شدم شاعر و لبهایم غزلخوانی گرفت
خنده ای کردی و رفتی و نفهمیدی که غم
بر دلم آتش زد و از من چه تاوانی گرفت
کاشکی می شد که برگردی کنارم لحظه ای
آن زمان که عمر من عنوان پایانی گرفت
#س_فرهادی
♥️⚜♥️⚜♥️
دانه ی مهرت چو کشتم این دلم جانی گرفت
آسمانی بهر جذبت ،ختم قرآنی گرفت
تار گیتارم صدا می زد تو را هر نیمه شب
باغ دل با خاطرت بوی گل افشانی گرفت
این تن فرسوده ام چون آتشی شد شعله ور
رود عشقت در رگ و قلبم چه جریانی گرفت
می پذیرد چشم دریا دل مرا چون ساحلش
آرزو حاصل نشد، طغیان و طوفانی گرفت
█ P U R Y A █
لینک
█ P U R Y A █
لینک