اسفند که عاشق شوی
سال را با بوسه تحویل می‌کنی
حتی اگر سال نو
نیمه‌شب از راه برسد
شاید تلفنت
عاشقانه‌تر از همیشه زنگ بزند
کسی با یک سلام
قبل از سپیده ی سال بعد
دیوانه‌ات کند
اسفند که عاشق شوی
می‌دانم که
در روزهای آخر سال
دسته کلیدت را گم می‌کنی
گوشی‌ات را جا می گذاری
و احساس می‌کنی که کسی
با لحن عاشقانه من صدایت می‌زند
من عاشقت بودم
در اسفندی که هرگز
از تقویمم پاک نمی‌شود
عاشقت بودم در اسفندی که هرگز ندیدی
عاشقت بودم در اسفند سالهای قبل
الان بهار از راه رسیده
و من ...
و من هنوز به امید شنیدن عاشقانه هایی از تو در اسفند مانده ام
من هنوز سالم تحویل نشده
و من ...
نمیدانم دیگر شعر هم حالم را درمان نمی کند
آخر باید باشی که شعر به نظم بیاید
پس بیا
من هنوز در اسفند جا مانده ام

بازنشر