من از دار دنیا فقط یک نفر را میخواهم
یک نفر از جنس دیوانگی...
یک نفر را میخواهم با حس ناب آرامشش که ساحل طوفانی دلم را آرام کند
یک نفر را میخواهم که بشود با او دیوانه بود و خندید
که به رویاهایم گوش دهد، حرف دلم را بفهمد و چشمانم را بخواند،
یک نفر را میخواهم شب هایی که بیخوابی به سرمان زد برویم و خیابان های افسرده ی شهر را با صدای خنده هایمان بیدارکنیم.
یک نفر را میخواهم که با او تا ته دنیا رفت
از تمام آدم های دنیا، فقط یک نفر را میخواهم...