مرا نديدى
كه در تاريكى
چون شمعی مى سوزم
و از نهايت نداشتنت سخن مى گويم
خيابان ها را قدم مى زنم
تو
همچون چراغى
روشن و خاموش ميشدى...
اما
معناى فاصله را
زمانى كه دیگر
دستانت را نداشتم
فهميدم....

 
 

بازنشر