خارپشتی از یک مار تقاضا کرد که بگذار من نیز هم‌خانه تو باشم. مار تقاضای خارپشت را پذیرفت و او را به لانه تنگ و کوچک خویش راه داد. چون لانه مار تنگ بود، خارهای تیز خارپشت هر دم به بدن نرم مار فرو می‌رفت و او را مجروح می‌ساخت، اما مار از سر نجابت دم بر نمی‌آورد. سرانجام مار گفت: «نگاه کن ببین چگونه مجروح و خونین شده‌ام. می‌توانی لانه من را ترک کنی؟!»
خارپشت گفت: «من مشکلی ندارم، اگر تو ناراحتی می‌توانی لانه دیگری برای خود بیابی!»

عادت‌ها نیز ابتدا به صورت مهمان وارد می‌شوند، اما دیری نمی‌گذرد که خود را صاحب‌خانه می‌کنند و کنترل انسان را در دست می‌گیرند...

بازنشر

موردی برای نمایش وجود ندارد.