چشمه عشق که جوشید خدا لب تر کرد
بانی خلق جهان را نفس کوثر کرد

هر چه جوشید علی بود علی بود و خدا
نمک سفره این طایفه را حیدر کرد

جاری از دامن این چشمه فقط چشمه شده
چشمه هایی که زمین را زفلک برتر کرد

و خدا هر چه که جوشید از آن خیر کثیر
صورت و سیرت او را علی دیگر کرد

عالمی تشنه این طایفه چشمه شدند
کاش می شد ز غبار رهشان لب تر کرد

باز هم هر دو جهان نیز گرفتار شده
دومین چشمه از آن چشمه پسر دار شده

پسری که رخ او جلوه مولا دارد
پسری که نمک حضرت زهرا دارد

رخت میلاد تو را تا به شب دامادی
چه قدر پارچه پای تو بریدم پسرم