به جنونم برسان، ای که جهانم شده ای
همه شب فکر توووووووووووووووووووام، روح و روانم شده ای
برود نام تو بر لب، چه بگویم سخنی؟
تو دگر در همه جا ورد زبانم شده ای
بزند پر همه شب قلب من از سینه خود
به که گویم غم دل، راز نهانم شده ای
نروی از دل دیوانه برون، دلبر من
که نفس های منی، راحت جانم شده ای
شده ام کافر و تنها به تو من معتقدم
به جنونم برسان ،ای که جهانم شده ای...