گرفته گریه ام اما بلند می خندم ، که بر نیامده از دست هیچکس کاری .
گفتم : هراس نبودنت حرام کرده است خواب را بر چشم هایم
گفتی:چشم هایت را فتوا بده که من اینجادر گوشهایش لالایی می خوانم بودنم راو بخواب
چشم هایم را بستم و دیدم دنیایمان آنقدر کوچک شده استکه دیگر برای گرفتن دست هایتاز غرب تا شرق را نباید بدومتو خواب های ندیده ام را تعبیرمیکنیمن روزهای نیامده را رنگ میزنمو عروسکم اشک هایی را که بر شانه هایش نشانده بودمبه ابرها می بخشد
گفتم : تعبیر خواب های ندیده ام چیست؟گفتی : به چشم بر هم زدنی همه را خواهی دید
و چون چشم هایم را به هم زدمابرها اشک های عروسکم را پس می دادنداثری از مداد رنگی هایم نبودفاصله از دست های من تا گرفتن دست های تواز غرب به شرق امتداد داشت صدای لالایی تو در گوش چشم هایم سکوت شده بوددنیایمان آنقدر بزرگ بود که پیدایت نمی کردم
و دلم سادگی اش را می گریست.
دلنوشته آرزوبیرانوند
Attila ( گروه ادبی دلنوشته های آوَش)
زیبا بود
مجددا دعوتتان میکنم دلنوشته های تان را در گروه ادبی دلنوشته های آتیلا به نامخودتان انتشار دهید💐💐
لینک
آرش ( گروه لاله های سرخ )
لینک
R
(برکه فیس).ARGAVAN
سلام گلم صبحت بخیر
تولدت مبارک با آرزوی بهترین ها واست تو فصل جدید زندگیت
WAHHID
خیلی زیبا بود
تولدتون هم مبارک باشه
به دور از هر گونه تنهایی و غم
سرشاز از دلخوشی و دلگرمی هایی که هر بار عطر تازگیشون دنیا رو پر کنه
شهرام ایران منش
با سلام . در سالروز تولدتون بهترین هارو برای شما آرزومندم.
تبریک عرض میکنم