ابتلا به آدمها ولی از مبتلا شدن به هر بیماری و ویروسی سخت تر است،دردناک تر است
ابتلا به ویروس نهایتش دو ورق قرص است و یک آمپولِ قوی که فرو میرود توی تنت، نهایت سر گیجه است و بی حالی چند روزه و دوران نقاهت چند هفته ای و تمام.
ابتلا به آدمها ولی
اولش شیرین است، یک جور که اصلا حس نمیکنی این مبتلا شدن کشنده ترین نوعِ ممکن باشد،
ویروسِ بودنشان میپیچد توی تک تک سلول هایت،بعد که آلوده شدی نه قرص رفعش میکند نه هزار سوزن که توی تنت فرو رفته باشد
دوران نقاهت چند ماهه را پشت سر میگذاری و آخر سر ،با دیدن چشمانی شبیه چشمانی که به آن مبتلا بودی،با شنیدن عطر تنی که بیمارت کرده بود،با به گوش رسیدن ترانه‌ای که روزی پر از خاطره بود
اصلا با شنیدن دوباره‌ی یک کلمه که روزی تکیه کلام عزیزترینت بود،تمام ویروس‌های زنده و مرده
در وجودت هشیار میشوند.
و تو میفهمی که روی تمامِ قلب‌هایی که یک روز مبتلا شدند به کسی،برچسب خورده :"لاعلاج"

هی پرنده ی بی پروا بر مه آشیان مساز
من ساختم باد آمد و همه ی رویاها را با خود برد
دیدگاه غیرفعال شده است.

بازنشر

موردی برای نمایش وجود ندارد.