آشوب نگاه
۲ پست
زن

تصاویر اخیر

ابتلا به آدمها ولی از مبتلا شدن به هر بیماری و ویروسی سخت تر است،دردناک تر است
ابتلا به ویروس نهایتش دو ورق قرص است و یک آمپولِ قوی که فرو میرود توی تنت، نهایت سر گیجه است و بی حالی چند روزه و دوران نقاهت چند هفته ای و تمام.
ابتلا به آدمها ولی
اولش شیرین است، یک جور که اصلا حس نمیکنی این مبتلا شدن کشنده ترین نوعِ ممکن باشد،
ویروسِ بودنشان میپیچد توی تک تک سلول هایت،بعد که آلوده شدی نه قرص رفعش میکند نه هزار سوزن که توی تنت فرو رفته باشد
دوران نقاهت چند ماهه را پشت سر میگذاری و آخر سر ،با دیدن چشمانی شبیه چشمانی که به آن مبتلا بودی،با شنیدن عطر تنی که بیمارت کرده بود،با به گوش رسیدن ترانه‌ای که روزی پر از خاطره بود
اصلا با شنیدن دوباره‌ی یک کلمه که روزی تکیه کلام عزیزترینت بود،تمام ویروس‌های زنده و مرده
در وجودت هشیار میشوند.
و تو میفهمی که روی تمامِ قلب‌هایی که یک روز مبتلا شدند به کسی،برچسب خورده :"لاعلاج"

هی پرنده ی بی پروا بر مه آشیان مساز
من ساختم باد آمد و همه ی رویاها را با خود برد
دیدگاه غیرفعال شده است.
آفتاب داشت غروب می كرد و ترافيک سنگين بود. به راننده گفتم: خيلی دلم گرفته.
راننده تاكسی نگاهم كرد ولی چيزی نگفت. پرسيدم: شما وقتی دل‌تون می گيره چی كار می كنيد؟
‌راننده گفت: دل گرفتن چی هست؟
گفتم :شما هيچ وقت دلتون نمی گيره؟ راننده گفت نه... وقتش رو نداريم.‌ ‌
پرسيدم: «يعنی چه؟ راننده گفت: يعنی اينقدر كار و گرفتاری دارم كه ديگه وقت دل گرفته شدن ندارم.
كمی كه گذشت راننده پرسيد: دل گرفتن چه جوريه؟
گفتم: يه جوريه انگار آدم يه ذره ناراحته ولی دقيق نمی دونه از چی ناراحته، يه ذره نگرانه ولی نمی دونه نگران چيه، حال و حوصله نداره. آدم دلش يه چيزی می خواد كه درست نمی دونه چيه. يه ذره گريه‌اش مياد اما اشكش درنمی ياد، خلاصه يه جور عجيب و غريبيه.
‌راننده گفت :اگه اينه پس من يه عمره دلم گرفته. زنی كه عقب تاكسی نشسته بود، گفت: «من هم».
دیدگاه غیرفعال شده است.