jamal-m
۴,۲۰۱ پست
۶۰۱ دنبال‌کننده
۶۹,۶۴۸ امتیاز
مرد

تصاویر اخیر

مشاهده ۱۲ دیدگاه ارسالی ...
انصافا رانندگی بهتر از،دختراس
بازنشر کرده است.
بچه دارا مراقب شلیک باشن
اینم آخر عاقبت خرشدن و زن گرفتن 😂😂😂😂😂
مشاهده ۱۰ دیدگاه ارسالی ...
علایق یک شیرازی اورجینال
مشاهده ۶ دیدگاه ارسالی ...
  • jamal-m

    این عین واقعیته
    رفته بودیم خونه یکی از دوستامون
    شب ک ولگردی بودیم ، ، دم دمای صبح خوابیدیم، ، ظهر از خواب پاشدیم صبحونه و ناهارو باهم خوردیم(قرار بود بعد از ناهار بریم فدک ،، باغ یکی از دوستامون تو یع روستا بالای مرودشت) ؛؛؛
    ناهارو خوردیم دیدیم رفیقمون بالشت گذاشت و دراز کشید
    گفتم قرار نیس بریم باغ ، بچه ها منتظرمونن؟

    رفیق شیرازیمون گفت: عامووو باغووو ک فرار نمیکنه حالو بذار یع چرت بزنیم بعد میریم

  • *๑Khatereh๑*

    😂😂😂😂خب درست گفته ..بعد ناهار چرت نزنن که نمیشه
    پای سفره ناهار کلا میخوابن 😂😂😂 اینقدر شیرازیا سوژه نکن عامو😂

یعنی الان تو چه سالی هسیم
۱۴۰۲؟
۱۴۰۲/۵ ؟
۱۴۰۳ هم ک هنوز شروع نشده
چرا مسئولین رسیدگی نمیکنن
🌧🌧🌧🌧🌧🌧🌧🌧🌧🌧🌧🌧🌧🌧🌧
🌧🌧🌧🌧🌧🌧🌧🌧🌧🌧🌧🌧🌧🌧🌧
🌧🌧🌧🌧🌧🌧🌧🌧🌧🌧🌧🌧🌧🌧🌧

از دیشب تا حالا یع سره بارون میاد
احتمال سیل دادن
بیشوررررراااااا ، اگه سیل اومد ،
کسی قلاب نندازه ها، لبامون زخم میشه،، فردا عیده نمیتونیم بوس بوس کنیم
تور بندازین ، ، اونم از اون تورا ک بافت نرمی دارن

مشاهده ۱۳ دیدگاه ارسالی ...
  • jamal-m

    سال ۱۴۰۳ شد ، تو نمیخای عاقل شی

  • jamal-m

    عیدت مباااااااااااااااارک
    سال نو مباااااااااااااااارک
    ایشالا که سال خوبی داشته باشین توهم عاقل بشی،

خدایااااااااا کا دمت گرم ، تو ک داری بارون میزنی

حالا نمیشه یع دستور بدی چند سطل آبش، از بغل بریزه
این قسمت ماشینمم بشوره
مگر زنجیر مویی گیردم دست
وگر نه سر به شیدایی برآرم

ز چشم من بپرس اوضاع گردون
که شب تا روز اختر می‌شمارم

بدین شکرانه می‌بوسم لب جام
که کرد آگه ز راز روزگارم

اگر گفتم دعای می فروشان
چه باشد حق نعمت می‌گزارم

من از بازوی خود دارم بسی شکر
که زور مردم آزاری ندارم

تو از خاکم نخواهی برگرفتن
به جای اشک اگر گوهر ببارم
چو ذره گر چه حقیرم ببین به دولت عشق
که در هوای رخت چون به مهر پیوستم

بیار باده که عمریست تا من از سر امن
به کنج عافیت از بهر عیش ننشستم

اگر ز مردم هشیاری ای نصیحتگو
سخن به خاک میفکن چرا که من مستم
من ملک بودم و فردوس برین جایم بود
آدم آورد در این دیر خراب آبادم

سایه طوبی و دلجویی حور و لب حوض
به هوای سر کوی تو برفت از یادم

نیست بر لوح دلم جز الف قامت دوست
چه کنم حرف دگر یاد نداد استادم
کوکب بخت مرا هیچ منجم نشناخت
یا رب از مادر گیتی به چه طالع زادم

تا شدم حلقه به گوش در میخانه عشق
هر دم آید غمی از نو به مبارک بادم

می‌خورد خون دلم مردمک دیده سزاست
که چرا دل به جگرگوشه مردم دادم
مشاهده ۲۰ دیدگاه ارسالی ...
ندارم دستت از دامن به جز در خاک و آن دم هم
که بر خاکم روان گردی بگیرد دامنت گردم

فرو رفت از غم عشقت دمم دم می‌دهی تا کی
دمار از من برآوردی نمی‌گویی برآوردم

شبی دل را به تاریکی ز زلفت باز می‌جستم
رخت می‌دیدم و جامی هلالی باز می‌خوردم

کشیدم در برت ناگاه و شد در تاب گیسویت
نهادم بر لبت لب را و جان و دل فدا کردم
دیده بخت به افسانه او شد در خواب
کو نسیمی ز عنایت که کند بیدارم

چون تو را در گذر ای یار نمی‌یارم دید
با که گویم که بگوید سخنی با یارم
بر بوی کنار تو شدم غرق و امید است
از موج سرشکم که رساند به کنارم

پروانه او گر رسدم در طلب جان
چون شمع همان دم به دمی جان بسپارم

امروز مکش سر ز وفای من و اندیش
زان شب که من از غم به دعا دست برآرم

زلفین سیاه تو به دلداری عشاق
دادند قراری و ببردند قرارم

ای باد از آن باده نسیمی به من آور
کان بوی شفابخش بود دفع خمارم