زنگِ تاریخ بود. در باز شد، ولی معلّمِ فیزیک واردِ اتاق شد. همه شروع کردند به غُر زدن. معلّم خم شد رویِ میزش و با قدرتِ تمام، فنری را فشار داد. گفت: طبقِ قانونِ پایستگیِ انرژی؛ این فشار سبب می شه انرژیِ پتانسیل در فنر به حدّاکثر برسه و انرژیِ جنبشی به حدّاقل. بعد سکون کرد و در همان وضعیّت ماند. زنگ که خورد یک دفعه دستش را برداشت. فنرِ آزاد شده محکم خورد تویِ چشمِ خودش. بچّه ها زدند زیر خنده. معلّم اشکِ چشمش رو پاک کرد و گفت:
این درسِ امروزِ تاریخ بود: دلیلِ سقوطِ دیکتاتورها.
استالين بعدها اعتراف كرده بود كه:« درانتخابات، رأی دهنده مهم نيست؛ رأی شمارنده مهم است. ». امّا آنگونه كه ليبوف می گويد؛ ظاهراً حتّی رأی شمارنده نيز مهم نبوده است، مهم خودِ استالین بود!
کسی گفت: کم خوردن بهتر از هیچی نخوردنه.
دیگری گفت: می ترسم مثل اون اسبی بشیم که خوردن رو از یاد برد و مُرد.
بقیه لبخند زدند.
و یکی از آنها گفت: زیادم بد نیست که اسبی وقتِ مُردن ندونه در حالِ جون کندنه!
Reyhaneh
+ دیوارِ اتاقم از خیلی آدما واسه م قابلِ احترام تره.
11 دی 01. 22:49
Reyhaneh
+ هرچی آدمای دور و برم زیادتر بشه، بیشتر حسِّ ناامنی می کنم. واسه م فرقی نداره واقعی یا مجازی.
14 دی 01. 16:57