mona
۵۰۶ پست
۱ دنبال‌کننده
زن، مجرد
۱۳۷۵/۰۷/۰۱
ليسانس
دین اسلام
ايران، يزد

تصاویر اخیر

بازنشر کرده است.
تقویم عمر ماست جهان هر چه می کنیم
بیرون ز دفتر کهن سال و ماه نیست
سختی کشی ز دهر، چو سختی دهی به خلق
در کیفر فلک، غلط و اشتباه نیست
بازنشر کرده است.
گویمت شرط نیکنامی چیست
زانکه این نکته بایدت خواندن
خاری از پای عاجزی کندن
گردی از دامنی بیفشاندن
بازنشر کرده است.
🌱قبل این که حرفی بزنی
حرفتو وزنش کُن...
حرفتو مزه اش کُن...
اگه خوب بود بزنش
اگه بد بود دفنش کُن🌱
بازنشر کرده است.
🌱راه می روی و باد می پیچد
در این کوچه ها...
بوی تن تو....
بوی اردیبهشت ....
نمِ باران ....
چه بگویم شهر را معطر کرده ...🌱
بازنشر کرده است.
🌱تنهایی مکافات کسی است که با شما نباشد.🌱
بازنشر کرده است.
بهترین و کوتاه ترین و مفهمومی ترین
سوال تاریخ رو حسین پناهی مطرح کرد
اونجا که گفت: این بود زندگی ؟!
بازنشر کرده است.
عشق به کسی که پاسخ احساست را نمی دهد،
ممکن است در کتاب ها هیجان انگیز باشد
ولی در واقعیت به شکل غیر قابل تحملی
خسته کننده است!
بازنشر کرده است.
🌱گاهی آدمها
فقط میخواهند شنیده شوند،
حرف بزنند و گفته شوند.
گاهی فقط باید نشست
و آدمها را شنید.
همین !🌱
مشاهده ۴ دیدگاه ارسالی ...
بازنشر کرده است.
🌱عشق یک سینه و هفتاد و دو سر می‌خواهد
بچه بازیست مگر عشق؟!
جگر می‌خواهد...🌱
بازنشر کرده است.
تو زندگیتون سعی کنید آدمها رو ببخشین، حتی اونهایی رو که برای کارشون شرمنده نیستن. عصبانی موندن فقط تو رو آزار میده، نه اونارو..!
بازنشر کرده است.
قرار نیست ..."من" بنویسم و" تو "بخوانی... !

حتی قرار نیست .بفهمی که" من "به خاطر" تو"

نوشته ام... !

فقط ...قرار است دلم آرام بگیرد ...

که نمی گیرد ...
مشاهده ۶ دیدگاه ارسالی ...
  • (( @ Reza @ ))

    هم دلتون ...هم نگاهتون....همیشه عالیست ....ممنونم از حضور سبزتون

  • ⇜ماهور⇝

    هم دلتون ...هم نگاهتون....همیشه عالیست ....ممنونم از حضور سبزتون

    خواهش به پای نوشته های انتخابی شما نمیرسه

بازنشر کرده است.
🌱ﻣﯿﺪﺍﻧﯽ!
بعضی ﺭﻭﺯﻫﺎ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻓﻘﻂ ﺧﺴﺘﻪ ﺍﺳﺖ!
ﻧﻪ ﺗﻨﻬﺎست
ﻧﻪ ﻏﻤﮕﯿﻦ است
ﻭ ﻧﻪ ﻋﺎﺷﻖ،
ﻓﻘﻂ ﺧﺴﺘﻪ است…🌱
بازنشر کرده است.
کاری کنین اگع ی نفر بهتون فکر میکنع لبخند بشینع رو لباش
بازنشر کرده است.
شاید هر شب وعده من و تو فال حافظی باشد که من را دلداری می دهد برای صبری بیشتر برای امیدی واهی به درازای عشق فرهاد و به اندازه عمر نوح و صبر ایوب ...
ولی بدان در آتشی می سوزم که گاهی به یاد شعری ...
از سوختنش گُر می گیرم، نمی دانم پایان این عمر به چه سمتی است ولی این دل از دور ، از فاصله ای دور، از صدا و ایما و اشاره ای نادیده و ناشنیده با ابروان و چشمانی که در بینهایت در لحظه نمی تپد، باز تو را می خواهد..
مشاهده ۶ دیدگاه ارسالی ...
بازنشر کرده است.
همسفرعشق