گلهای سرخ را توی چمدانم کاشتم
باران را توی حنجره ام...

پرنده ای نشسته روی ِموهایم و شعر میخواند
من صدایش را توی دفترم می نویسم
اینهمه دلتنگی را کجای دلم خاک کنم ؟؟
نخ و سوزن مهرت کو؟!

هر تکه ام را غمی به دندان گرفته و...

همیشه یک گوشه ی این دنیا سنجاق بودم
یک روز برگ گلدان کوچکت
یک روز دکمه ی پیراهنت
یک روز چشم های خیره ی گنجشکی
یک روز غمگین
یک روز...

یک روز اما
در آغوشت گل خواهم داد.

یک روز که غمِ تو را نداشته باشم
غم دنیا به درک!!

دیگر چه اهمیتی دارد
دلم هزار تکه باشد؟؟
آنروز هزار بار
در آغوشت
خواهم مرد...
🤍
❤❤❤❤❤❤❤
☁️ ⃟
از تو دور مانده ام
مثل برگی از درخت
مثل پرنده ای گیج
از آخرین دسته ی کوچ
مثل شادی
از لبخند های توی عکس
از تو دور مانده ام...

بازنشر