سفر می‌کردی و کار تو را دشوار می‌کردم
که چون ابر بهاری گریۀ بسیار می‌کردم

همان "آغاز" باید بر حذر می‌بودم از عشقت
همان دیدار "اول" باید استغفار می‌کردم

ملاقات نخستین کاش بار آخرینم بود
تو را دیگر میان خواب‌ها دیدار می‌کردم

«به روی نامه‌هایت قطرۀ اشک است، غمگینی؟»
تو می‌پرسیدی و با چشم خون انکار می‌کردم

/
( سجاد سامانی )
/



... !/

خدا عمر غمت را جاودان سازد که این شاعر
غزل در گوش من می‌خواند و من تکرار می‌کردم

بازنشر