ز اندازه بیرون تشنه‌ام ساقی بیار آن آب را
اول مرا سیراب کن وان گه بده اصحاب را

من نیز چشم از خواب خوش بر می‌نکردم پیش از این
روز فراق دوستان شب خوش بگفتم خواب را

مقدار یار همنفس چون من نداند هیچ کس
ماهی که بر خشک اوفتد قیمت بداند آب را

چو جورش می‌بری نزدیک او دیگر مرو
ای بی‌بصر من می‌روم ، او می‌کشد قلاب را ...


⁦❤️⁩

بازنشر