من معمولا غزل کامل نمی‌ذارم اما مطمئنم از خوندن این غزل لذت می‌برید :


سعی کردم که بمانی و بریدی ، به درک ..
‌کارمان را به غـم و رنج کشیدی ، به درک !!

به جهنم که از این خانه فراری شده ای ..
‌عاشقت بودم و هرگــز نشنیدی ، به درک !!

میوه ی کال غـــــزل بودم و از بخت بدم ..
تو مرا هرگز ازاین شاخه نچیدی ، به درک !!

فرق خرمهره و گوهر تو نفهمیدی چیست ..
جنس پاخورده ی بازار خریدی ، به درک !!

دانه پاشیدم و هربار نشستم به کمین ..
سادگی کردی و از دام پریدی ، به درک !!

عاقبت سنگ بزرگی به سرت خواهد خورد ..
میکشی از تـــــه دل آه شدیدی ، به درک !!
‌‌
نوشدارو شدی اما بــه گمانم قدری ..
دیر بالای سرِ کُشته رسیدی ، به درک !!


سوفی صابری🔏