در فصل برگریزان
آمد کنارم نشست، سرش را به دامنم گذاشت، پاهاش را دراز کرد و چشم هاش را بست: «کارم از تکیه گذشته دلم می خواهد توی بغلت بمیرم.» سال بلوا / عباس معروفی
لایک
مرسی ماهور
⇜ماهور⇝
لایک
shahin
مرسی ماهور