عالیی

ﮔﺎه‌گاهی ﮐﻪ ﺩﻟﻢ می‌گیرد
به خودم می‌گویم،
در دیاری که پر از دیوار است
ﺑﻪ ﮐﺠﺎ ﺑﺎﯾﺪ ﺭﻓﺖ؟
ﺑﻪ ﮐﻪ ﺑﺎﯾﺪ ﭘﯿﻮﺳﺖ؟
ﺑﻪ ﮐﻪ ﺑﺎﯾﺪ ﺩﻝ ﺑﺴﺖ؟

👤سهراب سپهری🖋️

درون توست اگر خلوتی و انجمنی ست
برون زخویش کجا میروی ؟
جهان خالی ست ...

بخشی از من،
در لاکِ تنهایی خودش،
سرگرم آرامش است
و هیچ‌کس را محرمِ
خلوتِ روح و قلب خود نمی‌داند
و بخشی دیگر،
گرم، پرشور و با لبخند،
دایره‌ی وسیعِ ارتباطاتش را
در آغوش می‌گیرد
و به مهر و به جِد مهربان است!
در جهانِ زیستِ من،
احتیاطِ ارتباط با آدمها،
شرط عقل است و
همان بخشِ خلوت و مسکوت من
مدام به من نهیب می‌زند:
هر کسی لایقِ تماشای
لایه‌های درونی
و پنهان روح تو نیست.!

نازیلا_زارع🖋️

"لکنت شعر و پریشانی
و جنجال دلم...؛
چه بگویم که کمی
خوب شود حال دلم؟
کاش می‌شد که شما
نیز خبردار شوید!
لحظه‌ای از من و از
دردِ کهن‌سال دلم..."
#نجمه_زارع

"کسی‌که تورا دیده باشد
پاییزهای سختی خواهد داشت "

کاش میشد سر بر شانه های صبور اشعارت
گذاشت و دور از هیاهوی روزگار
در میان آغوش آن ها
ساعت‌ها خوابید …
بی تو پاییز دوران سختی‌ست.

برخیز ....
آغوش ردیف کن
و دست شعرهایم را محکم تر بگیر
که این واژه های عجول
ساعت هاست برای شعر شدن
بر لبانم ردیف شده اند
تا جایی حوالی شیرینی لبانت
روی سیاهی شب را سپید کنند
برخیز...
و قافیه بساز
که باز
این کلمات سر به هوا
دلتنگ شنیدن صبح بخیرهایت شده اند...🌿
میترا _رحمتی

واقعا که دست مریزادبراوو ... کتمان نمیکنم که الحق در مشاعره اشعار نو و نیمایی و سپید، چیره دستید. براوو امیدوارم که حوصله تون سر نبرده باشم.

به بوسه ها گفتم:
بهار می شود
و هر بوسه
پرستویی ست
که به آشیانه لب ها
باز خواهد گشت
بوسه ها اما ترسیدند
بوسه ها
به شعرها پناه بردند
و هر بوسه
پشت غزلی
پنهان شد

به دست ها گفتم:
بهار می شود
و دست ها
دوباره همدیگر را می گیرند
دست ها اما
سه نقطه از الفبا قرض گرفتند
دست ها
دشت ها شدند
و از آدمی گریختند
بوسه ها
عشق را آلودند
و دست‌ها
زندگی را
آدمی
جهان را بوسید و بیمارش کرد
آدمی
به زندگی دست زد و آن را کشت
از این پس
انسان
بی بوسه و بی دست
قدیسی ست
که جهان
دوستترش می دارد...

چہ عاشقانہ اے بنویسم
ڪہ دلتان برایم بلرزد ؟
وقتی نہ دستانش را ڪَرفتہ ام
نہ در آغوشش ڪشیده ام
و نہ حتی او را بوسیده ام
من فقط از دور
او را در خویش ڪَریستہ ام
عشق میان ما
معصوم ترین عشق تاریخ جهان بود.

#نرگس_صـرافیان _طوفان

واقعا که دست مریزادبراوو ... کتمان نمیکنم که الحق در مشاعره اشعار نو و نیمایی و سپید، چیره دستید. براوو امیدوارم که حوصله تون سر نبرده باشم.

به بوسه ها گفتم:
بهار می شود
و هر بوسه
پرستویی ست
که به آشیانه لب ها
باز خواهد گشت
بوسه ها اما ترسیدند
بوسه ها
به شعرها پناه بردند
و هر بوسه
پشت غزلی
پنهان شد

به دست ها گفتم:
بهار می شود
و دست ها
دوباره همدیگر را می گیرند
دست ها اما
سه نقطه از الفبا قرض گرفتند
دست ها
دشت ها شدند
و از آدمی گریختند
بوسه ها
عشق را آلودند
و دست‌ها
زندگی را
آدمی
جهان را بوسید و بیمارش کرد
آدمی
به زندگی دست زد و آن را کشت
از این پس
انسان
بی بوسه و بی دست
قدیسی ست
که جهان
دوستترش می دارد...

به پای شما نمیرسه هیچ کس
شعراتون عالی جناب استاد

بنده نوازی می فرمایید مهربانو...
عالی حضور سبز شما بود که افتخار دادید... سپاس...

بنده نوازی می فرمایید مهربانو...
عالی حضور سبز شما بود که افتخار دادید... سپاس...

آقا سپهر سلام درگذشت مادر بزرگوارتون رو تسلیت عرض میکنم مارو دراین غم بزرگ شریک بدونید روحشون شاد 💚

با درود و عرض احترام مهربانو... سپاس بیکران از محبت شما خانوم. خدا رفتگان شما رو بیآمرزه و الهی که غم نبینید و پیوسته کانون خانواده تون گرم باشه🖤🌹

سلام عرض ادب و احترام سپاس آقاسپهر روح مادر بزرگوارتون شاد الهی که دلتون اروم وقرار داشته باشد

ماه بانوی نازنین... صد البته... ای کاش...

خیلی سخته درک میکنم ولی به هرحال به عنوان برادر تسلی بخش بقیه باشین

اطاعت امر... باز هم سپاس

البته نمیدونم خواهر یا برادری دارین یا نه ولی احساس میکنم باید بزرگتر خانواده باشین

زنده باشین و سلامت و عاقبت بخیر دوست عزیز