يكی هم پيدا شود اين روزها دستم را بگيرد و ببرد سفر يک جای برفی، بدونِ آفتاب،
دريا هم نداشت، نداشت
ولی جنگل باشد،
ببرد بِنشانَدم توی جنگل و برايم آواز بخواند و حرف بزند، از من نخواهد چيزی بگويم، نپرسد، بگذارد فقط گوش بدهم.
از پيچيدگیها بگذرد، فيلسوف نباشد، متفكر نباشد، از زندگی روزمرّه اش بگويد، از خوابهايش، از آشپزیاش،
از قشنگترين آوازی كه شنيده، زيباترين آدمی كه ديده.
عصرهای سفر برايم نانِ تازه بخرد و كنار گوجه و پنير و چای بگذارد، عكس نباشد، دوربين نباشد، لپ تاپ و موبايل و تلويزيون و روزنامه هم نباشد،
فقط موزيک باشد و سرما و مستی و پياده روی ... آتش ...!
آتش روشن كردن هم بلد باشد كه واويلا ...
❤ سکوت تنهایی ❤
عالی بود
Faryad
مهرت را سپاس گرامی دوست خوبم
❤ سکوت تنهایی ❤
زنده باشید و شاد بزرگوار
yasi
جالب بود...
Faryad
سپاس
آرزو
زیباااا
Faryad
سپاس
نازنین
چه لحظات خوشی... بوی زندگی میده
بویی که کم کم داره فراموش میشه
چه حسرت عمیقی پشتشه
Faryad
نمی دانم دلتنگی ام
برای چیست...
در من کودکی دبستانی
تکیه داده است به دیوار
و مدام
به آمد و شدِ مردم نگاه میکند......
Shadi
خیلی خوب
Faryad
سپاسگزارم م
Shadi
elina
قشنگ بود
Faryad
سپاسگزارم
پناه
لایک
Faryad
لایک
سپاس