مینویسم از غروبم، از سقوط هفت هزار سال
از افول یک تمدن، مرگ شعر، شکستن بال
مینویسم از جوانی، از رگ سبز گذشته
از تبار کوه دماوند، از کتاب نانوشته
رنگ این سالای آخر، رنگ نثر بوف کوره
مثل خودکشی صادق، از غم مرگ غروره
زیر پاهای تو هستم تو منو زنده نگهدار
از تو شعر قرن پنجم، رستم قصه رو بردار
تو منو زنده نگهدار، من هویت تو هستم
خاک سرخ وطنم که از سکوت تو شکستم
رنگ این سالای آخر، رنگ نثر بوف کوره
مثل خودکشی صادق، از غم مرگ غروره
سقف آرزوهایم به قدری کوتاه شده که همین لحظه بزرگترین آرزوی من این است که در یک روستای دورافتاده خانهی گِلاندود و کوچکی در دوردستها، بالای کوه داشتهباشم
جایی دورِ دور و بکرِ بکر
و پرشده از درختان تنومند و سبز.
هر صبح با آب سرد چشمهای در همان حوالی، تمام تاریکی و بغضهای جهان را چشمهایم پاک کنم و با چایی که بوی هیزم و آتش گرفته، کام احساسات دلم را شیرین کنم.
آرزو میکنم کاش تمام شهرهای جهان، روستا بود و تمام آدمها روستایی و کسی از بیگدار سیاست، سر در نمیآورد.
دلم میخواست روستا نشین بودم و تنها تکنولوژی اتاقم رادیویی بود که شبها زیر نور ماه، قصهی شب پخش میکرد.
میخواهم بمیرم
میخواهم یک میلیارد بار بمیرم
و در جهانی برخیزم،
که همسایگان یکدیگر را بشناسند.
و مردم،
همه رنگها را دوست بدارند.
میخواهم در جهانی برخیزم
که عشق به قیمت لبخند باشد.
مردان نمیرند،
زنان نگریند،
و همه کودکان، پدران خود را بشناسند.
عدالت باغی باشد،
که مردم در آن سیبهای یکسان بخورند،
و یکسان بمیرند.
میخواهم در جهانی برخیزم،
که هیچ انسانی، بیش از یکبار نمیرد!
آرش ( گروه لاله های سرخ )
لینک
شهرام ایران منش
با سلام و احترام . در سالروز تولدتون بهترین هارو براتون آرزومندم . تبریک عرض میکنم دوست عزیز