roya.ariya

حضورآرامت در کنارم نیست ولی رویای مهربانیهایت مهمان همیشگی قلبم است. بیشتر

roya.ariya
۳۵ پست
۱۸۹ دنبال‌کننده
۲,۰۶۲ امتیاز
زن
۱۳۶۷/۰۱/۱۵
ليسانس

تصاویر اخیر

بازنشر کرده است.
مینویسم از غروبم، از سقوط هفت هزار سال
از افول یک تمدن، مرگ شعر، شکستن بال
مینویسم از جوانی، از رگ سبز گذشته
از تبار کوه دماوند، از کتاب نانوشته
رنگ این سالای آخر، رنگ نثر بوف کوره
مثل خودکشی صادق، از غم مرگ غروره
زیر پاهای تو هستم تو منو زنده نگهدار
از تو شعر قرن پنجم، رستم قصه رو بردار
تو منو زنده نگهدار، من هویت تو هستم
خاک سرخ وطنم که از سکوت تو شکستم
رنگ این سالای آخر، رنگ نثر بوف کوره
مثل خودکشی صادق، از غم مرگ غروره
مشاهده ۳۵ دیدگاه ارسالی ...
اگر به خانه من آمدي براي من اي مهربان چراغ
بياور
و يك دريچه كه از آن
به ازدحام كوچه ي خوشبخت بنگرم
مشاهده ۶ دیدگاه ارسالی ...
در عشق تو هر حیله که کردم هیچست
هر خون جگر که بیتو خوردم هیچست
از درد تو هیچ روی درمانم نیست
درمان که کند مرا که دردم هیچست
مشاهده ۴ دیدگاه ارسالی ...
نشسته ام من و می بارد ، لطیف نم نم‌پاییزی
به پشت شیشه دلم خون شد ، ز سیر عالم پاییزی

درختها چو کبوترهای باز دیده به خود لرزند
چه هول و هیبتی آورده ست ، به کوچه ها دم پاییزی

به کنج ِ خیمه ی تابستان ، نشانده هول ِ زمستانم
دلم بهار و بهارستان ولی غمم غم ِ پاییزی....

مهدی_اخوان_ثالث
هیچ‌كس خودش را در هیچ رابطه‌اى مقصر نمی‌داند!
همه‌ى ما آنقدر غرور داریم،
كه همیشه حق را به جانبِ خودمان می‌دانیم

از نظر خودمان، فرشتگانى هستیم،
كه داشتیم زندگیمان را میكردیم
كه یك نفر آمد و ما را با خاک یكسان كرد و رفت...

داخلِ شعرها
داخلِ متنها
میگردیم دنبالِ جمله‌اى كه طرف مقابل را بكوبد و
ما را مظلوم‌ترین آدمِ دنیا نشان دهد...

گاهى یادمان میرود
آدمى كه الان میخواهیم سر به تنش نباشد،
تا دیروز پُزَش را به عالم و آدم میدادیم!
كمى انصاف شاید...
.
علی‌قاضی نظام
  • علیرضا

    سلام رویا خانم با کلی تاخیر تولدتون وتبریک میگمو ارزو میکنم بهترینا نصیبتون بشه

  • roya.ariya

    سلام رویا خانم با کلی تاخیر تولدتون وتبریک میگمو ارزو میکنم بهترینا نصیبتون بشه

    درود بزرگوار ...خواهش میکنم ...ممنوناز تبریکتون ...برقرار باشید

سقف آرزوهایم به قدری کوتاه شده که همین لحظه بزرگ‌ترین آرزوی من این است که در یک روستای دورافتاده خانه‌ی گِل‌اندود و کوچکی در دوردست‌ها، بالای کوه داشته‌باشم
جایی دورِ دور و بکرِ بکر
و ‌پرشده از درختان تنومند و سبز.

هر صبح با آب سرد چشمه‌ای در همان حوالی، تمام تاریکی و بغض‌های جهان را چشم‌هایم پاک کنم و با چایی که بوی هیزم و آتش گرفته، کام احساسات دلم را شیرین کنم.

آرزو می‌کنم کاش تمام شهرهای جهان، روستا بود و تمام آدم‌ها روستایی و کسی از بی‌گدار سیاست، سر در نمی‌آورد.
دلم می‌خواست روستا نشین بودم و تنها تکنولوژی اتاقم رادیویی بود که شب‌ها زیر نور ماه، قصه‌ی شب پخش می‌کرد.
می‌خواهم بمیرم
می‌خواهم یک میلیارد بار بمیرم
و در جهانی برخیزم،
که همسایگان یکدیگر را بشناسند.
و مردم،
همه رنگ‌ها را دوست بدارند.
می‌خواهم در جهانی برخیزم
که عشق به قیمت لبخند باشد.
مردان نمیرند،
زنان نگریند،
و همه کودکان، پدران خود را بشناسند.
عدالت باغی باشد،
که مردم در آن سیب‌های یکسان بخورند،
و یکسان بمیرند.
می‌خواهم در جهانی برخیزم،
که هیچ انسانی، بیش از یک‌بار نمیرد!

‌ور
سلام. من roya..airya هستم، از اعضای جدید کلیکی ها