مینویسم از غروبم، از سقوط هفت هزار سال
از افول یک تمدن، مرگ شعر، شکستن بال
مینویسم از جوانی، از رگ سبز گذشته
از تبار کوه دماوند، از کتاب نانوشته
رنگ این سالای آخر، رنگ نثر بوف کوره
مثل خودکشی صادق، از غم مرگ غروره
زیر پاهای تو هستم تو منو زنده نگهدار
از تو شعر قرن پنجم، رستم قصه رو بردار
تو منو زنده نگهدار، من هویت تو هستم
خاک سرخ وطنم که از سکوت تو شکستم
رنگ این سالای آخر، رنگ نثر بوف کوره
مثل خودکشی صادق، از غم مرگ غروره
خر حیوانات را مجبورکرد که ساعت۶ صبح بیدار و ۶عصر بخوابند!
دستورداد که هرکدام از چارپایان و پرندگان وسایر حیوانها فقط حق دارند ۶لقمه غذا بخورند
اگر خواستند پینگ پنگ بازی کنند، هر تیم ۶بازیکن داشته، و زمان بازی نیز ۶دقیقه باشد
و خر قوانین ششگانه وضع میکرد
در یکروز دل انگیز.خروس ساعت ۵:۲۰دقیقه صبح بیدار شد و آواز خواند
خر خشمگین شد و دریک سخنرانی جنجالی گفت: قوانین ما ازهمه قوانین دیگران کاملتر است و خروج از اینها و تخلف از قانونهای ششگانه جرم محسوب و منجرب اشد مجازات میشود، و طی مراسمی خروس را اعدام کرد
همه حیوانها از اعدام خروس ترسیدند و از آن پس با دقت بیشتر قوانین را اجرا میکردند
بعداز گذشت چندین سال خر بیمار شد و درحال مرگ بود
شیر به دیدارش رفت و گفت: من و تعدادی دیگر از حیوانها میتوانستیم قیام کنیم، ولی نخواستیم نظم جنگل به هم بریزد، حال بگو علت ابلاغ قوانین ششگانه چه بود؟ و چرا در این سالها سختگیری کردی؟
خر گفت: حالا من بخاطر خریت یک چیزهایی ابلاغ کردم، شماها چرا این همه سال عین بُـز اطاعت کردید؟
کجاست ملت من ؟
وطن کجاست ؟
وطن ، تداعی عینیتی است در اعماق
وطن ، تداعی زنجیر و خون و زندان است
وطن ، شهادت و مرگ است و تیرباران است
چراغ خانهی من این چراغ زندان نیست
چراغ خانه کجاست ؟
چراغ خانهی من این نیست
دری که بسته شود ، میتوان دوباره گشود ؟
چراغ خانهی من این نیست
مرا به خانهی من برگردان
مرا به خانهی من برگردان
ثروتمند بودند ولی به دنبال آب و برق مجانی بودند !!!
مسلمان بودند ولی به دنبال دین بودند !!!
تنها چیزی که نداشتند فهم بود !!!
فهم اینکه بفهمند هرچی میخواهند دارند.
می نویسی ولی دیر.
نمی گی برای کی می نویسی یا شاید نمی دانی برای که می نویسی.
بنویس از سفر سرد پشیمانم سخت
بعد نقطه سر خط
از همین حسرت دیر تا ابد ریز و درشت
مشق شب خواهی داشت
چه کسی می گوید که گرانی شده است؟!
دوره ی ارزانیست ...!
دل ربودن ارزان!
دل شکستن ارزان!
دوستی ارزان است!
دشمنی ها ارزان!
شرافت ارزان!
تن عریان ارزان!
آبرو قیمت یک تکه ی نان!
و دروغ از همه چیز ارزان تر!
قیمت عشق چقدر کم شده است ..
کمتر از آب روان!
و چه تخفیف بزرگی
خوردست قیمت هرانسان !!
به حريم خلوت خود شبي چه شود نهفته بخوانيم
به کنار من بنشيني و به کنار خود بنشانيم
من اگر چه پيرم و ناتوان تو ز آستان خودت مران
که گذشته در غمت اي جوان همه روزگار جوانيم...
میگن ملانصرالدین برای اینکه بفهمه چقدر از رمضون گذشته و چقدر مونده
از روز اول ماه رمضون ۳۰ تا کشمش میذاره تو جیب عباش
و هر بار وقت افطار یه دونه کشمش میخورده
زن ملا یه روز اتفاقی دستش به جیب عبای ملا میره و کشمشها رو میبینه میگه :
نمیدونستم اینقد کشمش دوست داری !
بعد میره دو مشت حسابی کشمش میریزه تو جیبش !
بعد از چند روز تو مسجد مردم از ملانصرالدین میپرسن
ملا چقدر مونده به عید فطر ؟
اونم دست میکنه تو جیبش و بعد از کمی مکث و تعجب میگه :
والا اگه حساب با حساب کشمشها باشه
امسال عیدی در کار نیست !
حالا این وضعیت آخوندا و حساب و کتابهاشونه
معلوم نیست !
کی قدس آزاد میشه
کی کرونا از بین میره
کی آمریکا نابود میشه
کی اختلاس تموم میشه
کی قیمت سکه پایین میاد
کی میتونن نفت بفروشن
کی آب و برق مجانی میشه
کی قیمت خودرو پایین میاد
کی برجام به سرانجام میرسه
کی قیمت ارز و دلار پایین میاد
درد از آن من است
زخم از آن من است
دلتنگی از آن من است
تنهایی از آن من است
گریه صخره ها از آن من است
شعر و بوسه از آن من نیست
عطر شمعدانی ها از آن من نیست
آبی دریا از آن من نیست
شوق تماشا از آن من نیست
کهنه شراب چشمهایت از آن
من نیست!
این چنین می گذرد
روز و روزگار من!
من روز را دوست دارم اما
از روزگار می ترسم!
آرش ( گروه لاله های سرخ )
لینک
شهرام ایران منش
با سلام و احترام . در سالروز تولدتون بهترین هارو براتون آرزومندم . تبریک عرض میکنم دوست عزیز