فصل عاشقی

فقط مطالب و عکس های هاشقانه بیشتر

فصل عاشقی
۴,۳۵۴ پست
۷۴ مشترک
۴۶ پسند
عمومی

رتبه گروه

مبنای تعداد کاربر رتبه ۴۳
مبنای تعداد هوادار رتبه ۳۲
مبنای تعداد ارسال رتبه ۲۹

گروه امروز فاقد فعالیت بوده است.

کاربر فعال ماه مشخص نمی‌باشد.


هر آن‌چه می‌شنوی لزوما” آن‌چه گفته شده نیست.هرآن‌چه بیان می‌شود هم ضرورتا” آن‌چه می‌شنوی نیست.
 دلیل آشکاری دارد، زیرا من از فضای دیگر وجود در حال سخن گفتن هستم و تو از فضایی به تمامی متفاوت در حال شنیدن آن هستی.
در این بین، چیزهای بسیاری تغییر می‌یابد. همواره نشان درک و فهم این است که به یاد داشته باشی، آن‌چه بیان می‌کنم ممکن است به تمامی متفاوت از آن‌چه شنیده‌ای باشد.

#اشو


شادی کن آواز بخوان....

هر موجودی؛ یک سرود الهی است

 بی همتا و منحصر به فرد

 تکرار نشدنی و غیر قابل مقایسه

#اشو

‎‌‌‌‌‌‌‌‌


فروردین تون پرازقشنگے...


 عصر دوشنبه تون دلپذیر

 
 ‌ ‌‌‌‌


و در شب های شعرم
احساس می کنم
که آوایم از میان لبان تو
بیرون می آید.

#نزار_قبانی



❤️00:00❤️

این شب ها
شریان های تشنهٔ قلبم
نفسهای تو را
می طلبند.
با کدامین بهار می آیی؟
که جاده های انتظار را
به شوق دیدارت
ریسه ای از ستاره ها بیاویزم

تو باشی  
در صفر عاشقی
جاودانہ خواهم ماند!!❤️

      


******

تو مثل باران هستی
بارانی از گل
بارانی از مهر
بارانی از لبخند
بارانی که به زندگی کویری من جان بخشید

******


******

فرقی ندارد
چه ساعت از شبانه روز باشد
صدایت را که می شنوم
خورشید در دلم طلوع می کند

من هیچ ام
و تُ
در تمامِ هیچِ من همه ای …♥️

******


******

نمی‌دانم تو را به خورشید تشبیه کنم یا دریا
فقط می دانم همیشه باید
مثل خورشید بر خانه بتابی تا به تو گرم شود و همیشه باید مثل دریا زلال باشی
تا خانه با وجودت آرامش بگیرد

******


عشق مثل دریا هرگز متوقف نمیشه
عشق مثل ستاره می درخشه
عشق مثل خورشید گرم میکنه
عشق مثل گل ها لطیفه
و
عشق درست مثل تو زیباست

مهربانیِ یک نفر عاشقم کرد

آن هم در حدِ معجزه

از باقیِ دوست داشتن ها

فقط یاد گرفتم که

معجزه کردن کارِ هرکسی نیست..


... ❤
نـاب تـریـن،
واژه ی اعلای زمانی،
تـــــــو خـوب تریـن،
عشـق منی....!
حضـرت جـانـی ...!❤

داشت برایم شعر می‌خواند...
که پریدم میان یکی از مصرع‌ها و گفتم:
بوسه دارید؟
ابروهایش را گره زد و با لبخند
نگاهم کرد!
تکرار کردم شما بوسه دارید!؟
از آن بوسه‌ها که انتها ندارند!
که دوستت دارم‌هایم را لابه لایش بچشی و بفهمی!
از آن بوسه‌ها که دهانم را طوری پر کند
از گوشه‌ی لبهایم بچکد روی لباسم؛
گل کند، شکوفه بزند، بهار برسد!
از آن بوسه‌ها که تا ماه‌ها لب‌هایم را بچشم و با لبخند بگویم چقدر شیرینی!
خندید...
خندید و با چشم‌های بسته نگاهم کرد!
خندید و با لب بسته دیوانه خطابم کرد!
بلند گفت: دوستت دارم مجنون جان!
و من از خوشی میان شعری که می‌خواند
قافیه در قافیه، ردیف شدم!
زندگی انگار این بود؛
دو مصرع، 
کنار هم، 
یک شاه بیت!
با طعم بوسه...

•••しѺ√乇•••

دیدگاه غیرفعال شده است.

چقدر حالم خوب نیست! مسببش تویی؟
دیدگاه غیرفعال شده است.

راه ما که معلوم بود،
بگو از نیامدن به کجا رسیدی؟❤

زخم،
کهنه اش بیشتر درد میکند
بیشتر میسوزاند
جایش که بماند تو را به سالهای دور می برد
زخمِ با هم بودنهایتان را می گویم!
همان هایی که یک جای سالم 
در شادی های مشترکتان نمیگذارند،
بودن هایی که "شبها" 
پشت پلکهایتان را داغ میکنند
اشک می شوند و از گونه هایتان سُر میخورند
همان هایی که با یک تشابه اسمی 
شما را به هم می ریزند..
کاش این بودنها،
یا اصلا آغاز نشوند یا همیشه بمانند.❤❤