زندگي
دشوارترین امتحان است.
بسیاري از مردم
مردود ميشوند
چون سعي مي کنند
از روی دست هم بنویسند،
غافل از این که
سوالات موجود در برگهی هر کسي فرق میکند
یه دیالوگی بود که میگفت: «تو از ظرف بیسکوئیت جلوت هم همیشه اون تیکه که شکسته رو برمیداری چون فکر میکنی لیاقت خوبشو نداری!» این متاسفانه خیلی از ماهاییم...
دخترجوانی از مکزيک برای يک مأموريت اداری چندماهه به آرژانتين منتقل شد.
پس از دوماه، نامه ای از نامزد مکزيکی خود دريافت می کند به اين مضمون:
لورای عزيز، متأسفانه ديگر نمی توانم به اين رابطه از راه دور ادامه بدهم
و می دانم که نه تو و نه من شايسته اين وضع نيستيم.
من را ببخش و عکسی که به تو داده بودم برايم پس بفرست
باعشق: روبرت
دخترجوان رنجيـده خاطر از رفتارمرد
ازهمه همکاران ودوستانش می خواهدکه عکسی ازنامزد، برادر، پسرعمو، پسردايی ... خودشان به اوقرض بدهند
وهمه آن عکس ها را باعکس روبرت، نامزد بی وفايش، دريک پاکت گذاشته و همراه با يادداشتی برايش پست مي کند، به اين مضمون:
روبرت عزيز، مراببخش، اما هر چه فکر کردم قيافه ی تو را به ياد نياوردم، لطفاً عکس خودت را از ميان عکسهای داخل پاکت جدا کن و بقيه را به من برگردان
شیخی را گفتندی:
پوست کلفت ترین انسانهای سیاره کدامندی؟
شیخ قدرى بیاندیشیدندی سپس بفرمود:
اهالی ایران زمین
مریدی بپرسید: از چه رو یا شیخ؟
شیخ بگفتی:
آلودگی هوا
گرانی
آب نیترات دار
نان جوش شیرین دار
برنج آرسنیک دار
سبزیجات با فاضلاب
میوه ها با کود شیمیایی و سموم دوز بالا
لبنیات با روغن پالم
گوشت تاریخ مصرف گذشته
شیر تاریخ هنوز نیامده
مرغ هورمونی
پارازیت
پراید
سقوط هواپیما
و کماکان زنده اند و میخندند و جوک همی پراکنند.
دوست داشتنت بهانه ایست
تا در ایوان بنشینم،
و قطره های باران را؛
با وسواس کودکانه ای بشمارم!
که وقتی می گویم
به اندازه ی باران
"دوستت دارم"
مبادا کم گفته باشم...!!!
خیال تو بَرَم می دارد و می بَرد...
تا سواحل دور...
تا جنگل های باران خورده ی بلوط...
وَ بوی هیزم های خیس...
می بَرد به سرزمین دوستت دارم ها...
من در آغوش توام...
این جا همه چیز روبراه است...
و جز عشق خبری نیست...
در روزِ امتحانِ گرامر برای دانشجویانِ آکسفورد که در آن دویست نفر تیزهوش شرکت داشتند، فقط یک سئوال مطرح شد،وآن سئوال این بود:
لطفا" نظرخودرا درباره سه واژه *صلح ، آرامش ، خوشبختی*
با یک عبارتِ کوتاه بیان کنید !
برنده کسی انتخاب شد که نوشت:
*زنم خواب است*
حاضران در تالار هنگام اهدای جایزه به او لحظاتی ایستاده تشویقش می کردند و رئیس هیئت داوران با اشک در چشمانش فقط گفت : *نابغه*...
ravaniii
فک میکنم

بچه بودم دیدم دیگه یادم نیس زیاد
Dreamer
😂😂😂