aramesh-nab

کمی خنده و آرامش در روزهای کرونایی بیشتر

aramesh-nab
خانواده
۵۹ پست
۷۹ مشترک
۲۳ پسند
عمومی

رتبه گروه

مبنای تعداد کاربر رتبه ۳۹
مبنای تعداد هوادار رتبه ۶۲
مبنای تعداد ارسال رتبه ۱۰۹

گروه امروز فاقد فعالیت بوده است.

کاربر فعال ماه مشخص نمی‌باشد.

بازنشر کرده است.

بس که من دل را به دام عشق خوبان بسته‌ام
وز نشاط عشق خوبان توبه‌ها بشکسته‌ام

هر کجا شوریده‌ای را دیده‌ام چون خویشتن
دوستی را دامن اندر دامن او بسته‌ام

دوستانم بر سر کارند در بازار عشق
من چو معزولان چرا در گوشه‌ای بنشسته‌ام؟
/
( سنایی غزنوی )
/



... !/

این سلامت را که من دارم، ملامت در قفاست
تا نه پنداری که از دام ملامت جسته‌ام ...
بازنشر کرده است.

بر انسان مقدر شده
که عمیق ترین زخمهایش
همان هایی باشند
که با دست خودش
حفر می کند !
/
( غسان کنفانی )
/



... !/
بازنشر کرده است.

از بودن با تو
در رنجم

از بودن با خود
در هراس

کجاست
بی‌خودی ؟
/
( عباس کیارستمی )
/



... !/
بازنشر کرده است.

بیزارم از عشق
و آدم های دروغین

آنان که ادعای عشق کردند
ولی پای عشق نماندند
رفتن را به ماندن ترجیح دادند
و اسم فرار را کوچ اجباری گذاشتند

من با تمام زنانگی ام
مردانه پای عشق ماندم
و تمام بودن ها را خواستم

افسوس که پشتم خالی شد
و دستانم خالی تر
/
( عاطفه آقاخانی )
/



... !/
بازنشر کرده است.

از تو آنی دل دیوانه من غـافل نیست
اینکه درسینۀ من هست تو هستی دل نیست

آنکه بالا و برِ زلف دلاویزِ تـو را
دید و زنجیریِ زلف تو نشد عاقل نیست

آه ای عشق چه سود از کشش و کوشش ما؟
عمر ما عمر حباب است و تو را ساحل نیست
/
( عماد خراسانی )
/



... !/

آرزو کم کن و از حرص بپرهیز کـه آز
آب شوری است کزان غیرعطش حاصل نیست
بازنشر کرده است.

فرصتی برای نفرت نبود چرا که
مرگ مرا باز می داشت از آن
و زندگی چندان فراخ نبود که
پایان دهم به نفرت خویش

برای عشق ورزیدن نیز فرصتی نبود
اما از آن جا که کوششی می بایست
پنداشتم اندک رنجی از عشق
مرا کافی است
/
( امیلی دیکنسون )
/



... !/
بازنشر کرده است.



در درد شکی نیست
که درمانی هست
با عشق یقینست
که جانانی هست

احوال جهان
چو دم به دم میگردد
شک نیست در این
که حالگردانی هست
/
( ابوسعید ابوالخیر )
/



... !/
بازنشر کرده است.

عشقت چو درآمد ز دلم، صبر بِدَر شد
احوال دلم، باز دگر باره دگر شد

عهدی بُد و دُوری که مرا صبر و دلی بود
آن عهد به پای آمد و آن دُور به سر شد

تا صاعقه عشق تو در جان من افتاد
از واقعۀ من، همه آفاق خبر شد

در حسرت روزی که شود وصل تو روزی
روزم همه تاریک بر امید مگر شد
/
( خاقانی )
/



... !/

بد بود مرا حال، بر آن شُکر نکردم
تا لاجرم آن حال که بد بود بَتَر شد
بازنشر کرده است.

شبهایم را
خسته میکنی ...!
و
در بن بست ترین
کوچۀ خیالم قدم میزنی

درست زمانی که
نفـس،
نفـس ,
میـانِ دلواپسـی هایـم ،
دنبـالت میـگردم....
/
( شیوا میثاقی )
/



... !/
بازنشر کرده است.

گر چه خلوت
گر چه خسته
گر چه بی سوو و سراغ

خواب هایی
در قفس دیدیم
با تعبیر باغ ...
/
( حامد عسکری )
/



... !/
بازنشر کرده است.

صورتگر نقاشم هر لحظه بتی سازم
وانگه همه بتها را در پیش تو بگدازم

صد نقش بر انگیزم با روح در آمیزم
چون نقش تو را بینم در آتشش اندازم!

تو ساقی خماری یا دشمن هشیاری؟
یا آنک کنی ویران هر خانه که می سازم!
/
( مولانای جان )
/



... !/

جان ریخته شد بر تو، آمیخته شد با تو
چون بوی تو دارد جان جان را هله بنوازم!
بازنشر کرده است.

خورشید آرزوی منی
گرمتر بتاب !
/



... !/

تصویری با وضوح بالا از خورشیدگرفتگی!
عکاس : سباستین ولتمر
بازنشر کرده است.

تو را
آرزو نخواهم كرد ...
هيچ وقت !

توُ را لحظه اى خواهم پذيرفت
كه با دل خود بيايى ،
نه به آرزوى من ...
/



... !/
بازنشر کرده است.
درکدامین
شعر منی
بوی تو می دهند
واژه ها

(صابر)
بازنشر کرده است.
ســـــــــــــــــرد است
هوای بی کسی

بانخ جان می بافم
رویای آمدنت را

(صابر)