صورتگر نقاشم هر لحظه بتی سازم
وانگه همه بتها را در پیش تو بگدازم

صد نقش بر انگیزم با روح در آمیزم
چون نقش تو را بینم در آتشش اندازم!

تو ساقی خماری یا دشمن هشیاری؟
یا آنک کنی ویران هر خانه که می سازم!
/
( مولانای جان )
/



... !/

جان ریخته شد بر تو، آمیخته شد با تو
چون بوی تو دارد جان جان را هله بنوازم!

پسند

بازنشر