mahyar
۴۲۵ پست
۴۳,۰۹۹ امتیاز
مرد
۱۳۶۸/۰۴/۱۵
مهربون

تصاویر اخیر

بازنشر کرده است.
هر کجا صٖاحب حسنی ست
ثنا گفتم و وصفش
تو چنان صاحب حسنی
که ندانم که چه گـویم .
بازنشر کرده است.
چشمهایش

اندوهی داشت

که مرا

به سالهای قبل از خلقت

می‌برد،

آنجا که خداوند تنها بود...
من خودم شادمهر .....درگیر رویای توام منو دوباره خواب کن دنیا اگه تنهام گذاشت تو منو امتخاب کن...
مشاهده ۶ دیدگاه ارسالی ...
جهان در دیده‌ی من محو و تاریک

تو از من دور و من با مرگ نزدیک

رهی معیری
بیا دنیامو با تو بسازم بیا
بیا دنیام شده باز تماشای تو
دل من تنگ شده واسه چشمای تو
دلم هر جا بری میگه دنبالته
بیا احساس من قلب من مال تو
بیا تنهام نزار دیگه برگرد بیا
به اعتقاد من

زنانِ شاد

زیباترین زنها

هستند
بعد از دیدن تو

فهمیدم

بهشت

یک باغ نیست

بهشت

یک ''آدم'' است
راستی ترنج خاتون
تو زیبایی
مثل یک تابلوی نقاشی که همه ی جزییاتش درست سر جایش قرار گرفته باشد؛
موهایت درست جاییست که انگشتهایم را در خود گم کند
پیشا نی ات جایی ست که لبهایم برسد به بوسیدنش
چشمهایت جایی که فقط مرا ببیند!
ترنج جان...
گونه ات جایی که با دوستت دارمم سرخ
و لبهایت جایی ست که بتواند مرا بخواند،
مو به مو
خط به خط!
دستهایت را درست جایی گذاشته اند که دستم را بگیرد
و پاهایت با قدم هایم هماهنگ است انگار!
تو...
زیبایی،زیبا!
تو مجموعه ای از جزییاتی که کنار هم به من ختم میشوی!
به عشق!
تو یک تابلوی عاشقانه ای که من به نقاشش حسادت میکنم!
راستی راستی؛
خدا به چه فکر میکرد تو را کشید؟
من که به خدا فکر میکنم میشود تو!
میشود این که میخوانی؛
یک دوستت دارم بی وقفه!

"حامد نیازی"
بازنشر کرده است.
فرقی نمیکند تو را در دوره ی "صفویان" و در گیر و دارِ انتقال پایتخت دیده باشم؛
یا در حال نوشیدن قهوه ی "قجری" در دوره ی قاجار..
یا حتی دوره ی "رضا شاه" با کلاه پهلوی..
قطعا من در هر زمانی که میدیدمت دچارت میشدم...
"حتی به سالِ هزار و سیصد و نود و پنج هجری شمسی"
یک روز

آخرین کسی که

تو را میشناخت خواهد مُرد

وخاطره ی تو فراموش خواهد شد
پاییز هزار برگ دفتر شده است
باران زده و خاطره ها تر شده است
با طعم انار و یک بغل خرمالو
برخیز که باغ، غرق "آذر " شده است

"شهراد میدری
و زن زیباست
و زیباتراز او
جای پای اوست
بر صفحه کاغذ

" نزار قبانی "
بازنشر کرده است.
ازگلوله نمی پرسند
از کجا آمده
معذرت هم نمی خواهد
از من نپرس چرا دوستت دارم
نه من می دانم
نه تو
"نزار قبانی "
هر چی سرم شلوغ شد رو قلب من اثر نداشت بدون تو دنیای من انگار تماشاگر نداشت....
یادت بماند دوست داشتن به جانِ آدم سنجاق می شود آن را برایِ کسی که تو را نمی فهمد حیف نکن آدم یک جان که بیشتر ندارد …