علی محمد.

مطالعه.تدریس. و بررسی تاثیرات زیان آور مواد شیمیایی و فیزیکی بر روی س.. بیشتر

علی محمد.
۱۹۶ پست
۱۷۲ دنبال‌کننده
۱,۰۲۱ امتیاز
مرد، مجرد
۱۳۶۹/۰۹/۱۷
دکترا و بالاتر
توکسیکولوژی...Toxicological
دین اسلام
ايران، تهران
زندگی با خانواده
سربازی رفته ام
سیگار نميکشم
گرایش سیاسی ندارم
سیاحت.شعر.
ایفون
سراتو

تصاویر اخیر

بازنشر کرده است.
در عشق تو هر حیله که کردم هیچ است
هر خون جگر که بی تو خوردم هیچ است
از درد تو هیچ روی درمانم نیست
درمان که کند مرا که دردم هیچ است..
بازنشر کرده است.
دیر است، گالیا
در گوش من فسانه دلدادگی مخوان!
دیگر ز من ترانهٔ شوریدگی مخواه!
گاهی مسیر عشق، ز پیکار عقل و دل
از تیزیم و خطر، چو شمشیر میشود
گاهی که منطقت ندهد پاسخت به دل
باید نشست و دید، چه تقدیر میشود..
بازنشر کرده است.
 
اینجا به خاک خفته هزار آرزوی پاک
اینجا به باد رفته هزار آتش جوان
دست هزار کودک شیرین بی گناه
چشم هزار دختر بیمار ناتوان…
 
بازنشر کرده است.
محتاج یک کرشمه‌ ام ای مایه امید
این عشق را ز آفت حِرمان نگاه دار
ما با امید صبح وصال تو زنده ایم
ما را ز هول این شب هجران نگاه دار....
مشاهده ۴ دیدگاه ارسالی ...
بازنشر کرده است.
گفتمش
شیرین ترین آواز چیست ؟
چشم غمگینش به رویم خیره ماند
قطره قطره اشکش از مژگان چکید
لرزه
افتادش به گیسوی بلند
زیر لب غمناک خواند
ناله زنجیرها بر دست من.....
بازنشر کرده است.
چه مبارک است این غم که تو در دلم نهادی
به غمت که هرگز این غم ندهم به هیچ شادی....
ز تو دارم این غمِ خوش، به جهان از این چه خوشتر

تو چه دادی ام که گویم که از آن به ام ندادی؟
بازنشر کرده است.
گاهی مسیر عشق، ز پیکار عقل و دل
از تیزی و خطر، چو شمشیر میشود

گاهی که منطقت ندهد پاسخت به دل
باید نشست و دید، چه تقدیر میشود...
بازنشر کرده است.
فرقی نمی کند
پنجه ی طلایی آفتاب باشد
یا انگشت های خیس باران
این پنجره دیگر
جواب سلام آسمان را نخواهد داد
وقتی قرار نیست
تو از این کوچه بگذری....
بازنشر کرده است.
من که یک امروز مهمان توأم, فردا چرا؟
نازنینا ما به ناز تو جوانی داده‌ایم
دیگر اکنون با جوانان ناز کن با ما چرا؟
ای شب هجران که یک دم در تو چشم من نخفت
این‌قدر با بخت خواب‌آلود لالا چرا؟
بازنشر کرده است.
از کلیه بزرگواران ودوستانی که تولد م را تبریک گفتن
صمیمانه تشکر میکنم
شادیتون ارزومه..
بازنشر کرده است.
من که یک امروز مهمان توأم, فردا چرا؟
نازنینا ما به ناز تو جوانی داده‌ایم
دیگر اکنون با جوانان ناز کن با ما چرا؟
ای شب هجران که یک دم در تو چشم من نخفت
این‌قدر با بخت خواب‌آلود لالا چرا؟
بازنشر کرده است.
آسمان چون شمع مشتاقان پریشان می‌کند
در شگفتم من نمی‌پاشد زهم دنیا چرا؟
شهریارا بی‌حبیب خود نمی‌کردی سفر
این سفر راه قیامت می‌روی تنها چرا؟
بازنشر کرده است.
چیزی از ناچیز را عمر و زمان کردند نام
زندگی چیزی‌ ز ناچیز است‌ و آن‌ هم‌ هیچ نیست
بازنشر کرده است.
اندر دل من درون و بیرون همه او است
اندر تن من جان و رگ و خون همه اوست....