چندین ساعت میشد که زور میزدم بخوابم، اما بینتیجه بود و همینطور غلت میزدم.
داشتم داغون میشدم. چشمهام رو تا جایی که میتونستم محکم بستم و بنا کردم به گوسفند شمردن.
پنجاههزارتایی از اون حرومزادهها رو شمرده بودم که یکهو اونها شروع کردن به شمردن من.
بیخیال گوسفند شمردن شدم.
نامهای عاشقانه از تیمارستان ایالتی / ریچارد براتیگان / نشر چشمه
پیروزی یعنی چه؟ مردن در حالی که انسان بر سر پا ایستاده بهتر از زنده ماندن و روی دو زانو خزیدن است. در جنگ برای آزادی مردن، بهتر از زنده ماندن و در مقابل دشمن برده وار به زانو در آمدن است.
زنگ ها برای که به صدا در می آیند؟ / ارنست همینگوی
نهنگی به کشتی ما پهلو زده بود که هر یک از ما در تاریک-روشنای غروب مدنیت مان سرش را می دید یا دم اش را یا بالش را,و در این هنگامه ی ترس و آشوب که همه به فکر نجات هستند و دست به آسمان برداشته اند,چه کسی را فرصت آن است که به آرامی بپرسد:نهنگ چیست?
داریوش آشوری/ما و مدرنیت صفحه ی 156
آخرين حسرتم اين است كه نمیدانم پس از من چه پيش خواهد آمد. دور افتادن از اين دنيای پرتلاطم مثل ناتمام گذاشتن يك سريال پرحادثه است. گمان میكنم در گذشته كه تحولات دنيا كندتر بود، كنجكاوی آدمها هم درباره دنيای بعد از مرگشان كمتر بود. بايد اعتراف كنم كه يك آرزو برايم باقی مانده است: خيلی دلم میخواهد وقتی كه مُردم، هر ده سال يكبار از ميان مردهها بيرون بيايم، خودم را به يك كيوسك برسانم و با وجود تنفری كه از رسانههای جمعی دارم، چندتا روزنامه بخرم. اين آخرين آرزوی من است: روزنامهها را زير بغل میزنم، بعد كورمالكورمال به قبرستان برمیگردم و از فجايع جهان باخبر میشوم؛ سپس با خاطری آسوده در بستر امن گور خود دوباره به خواب میروم
لوئیس بونوئل
در جواب به سوال کسی که می گوید فلسفه به چه کار می آید جواب باید ستیزه جویانه باشد.چرا که پرسش کنایه آمیز و نیش دار است.فلسفه نه به دولت خدمت می کند و نه به کلیسا که هردو دغدغه های دیگری دارند.فلسفه به خدمت هیچ قوه ی مستقری در نمی آید.کار فلسفه ناراحت کردن است.فلسفه ای که هیچکس را ناراحت نکند و با هیچکس ضدیت نورزد فلسفه نیست.کار فلسفه آزردن حماقت است,فلسفه حماقت را به چیزی شرم آور تبدیل می کند.فلسفه کاربردی ندارد جز افشا کردن پستی های اندیشه در تمامی اشکالش,آیا جز فلسفه رشته ای هست که به نقد تمامی رازآمیزگری ها,هر خاستگاه و هدفی که داشته باشند همت گمارد؟
ژیل دلوز/کتاب نیچه و فلسفه
کلمه های چنان بزرگی وجود دارد که چنان تهی اند که می توان ملت ها را در آن ها در اسارت نگه داشت.
فکرهای اصلاح نشده/ استانیسلاو یرژی لِتس / امید مهرگان
یک “حقیقت مضر” همیشه بهتر از یک “دروغ مفید” است . . .
(اریک بولتون)
هرگاه کار سختی باید انجام شود
آن را به تنبل ترین فرد واگذار میکنم
چون آسان ترین راه را برای انجام آن پیدا میکند !
(کرایسلر)
بيست سال بعد، بابت كارهايي كه نكرده اي بيشتر افسوس مي خوري تا بابت كارهايي كه كرده اي. بنابراين، روحيه تسليم پذيري را كنار بگذار، از حاشيه امنيت بيرون بيا، جستجو كن، بگرد، آرزو كن و كشف كن.
مارک تواین
اشکهایی که پس از هر شکست میریزیم همان عرقیست که برای پیروزی نریخته ایم.
(هیتلر)
اگر عمر دوباره مییافتم، به هر کودکی دو بال میدادم، اما رهایش میکردم تا خود پرواز را بیاموزد.
گابریل گارسیا مارکز
انسانها نادان بدنیا می آیند نه احمق، آنها توسط آموزش و پرورش احمق می شوند.
- برتراند راسل
دارای یک صفت لعنتی بودم که مدت ها طول کشید تا از شرش خلاص شوم : وفاداری . واقعیت این است که دارا بودن این صفت یک نفرین ابدیست ، صفتی که اصلا در خور ستایش نیست بلکه مستوجب ترحم است
سیمای زنی در میان جمع / هاینریش بل
خیال می کردم از خجالت خواهم مرد - همه می توانند بببنند که هنوز هم توهمات بیشماری در سر دارم زیرا اگر قرار بود آدم از شرمساری بمیرد سالها پیش نسل بشر از روی زمین محو می شد .
ميعاد در سپيده دم / رومن گاری
" انسان یک موجود متفکر منطقی ست و لاجرم باید مغرورتر از آن باشد که احکام بسته بندی شده را بی دخالت مستقیم تعقل خود بپذیرد. پذیرفتن احکام و تعصب ورزیدن بر سر آن ها، توهین به شرف انسان بودن است. "
"شاملوی بزرگ سخنرانی در دانشگاه کالیفرنیا، برکلی، آوریل 1990"