نهنگی به کشتی ما پهلو زده بود که هر یک از ما در تاریک-روشنای غروب مدنیت مان سرش را می دید یا دم اش را یا بالش را,و در این هنگامه ی ترس و آشوب که همه به فکر نجات هستند و دست به آسمان برداشته اند,چه کسی را فرصت آن است که به آرامی بپرسد:نهنگ چیست?
داریوش آشوری/ما و مدرنیت صفحه ی 156

پسند

موردی برای نمایش وجود ندارد.

بازنشر

موردی برای نمایش وجود ندارد.