نمیدانم چه میخواهم بگویم............زبانم در دهان باز بسته است
در تنگ قفس باز است وافسوس..........که بال مرغ آوازم شکسته است
نمیدانم چه میخواهم بگویم............غمی در استخوانم می گدازد
خیال ناشناسی آشنا رنگ............گهی می سوزدم گه می نوازد
پریشان سایه ای آشفته آهنگ..........ز مغزم می تراود گیج وگمراه
چو روح خوابگردی مات و مد هوش ..........که بی سامان به ره افتد شبانگاه
درون سینه ام دردیست خونبار...........که همچون گریه میگیرد گلویم
غمی آشفته دردی گریه آلود..........نمیدانم چه می خواهم بگویم
( امیر هوشنگ ابتهاج .... سایه عزیز )
من متوجه شدم که مدال افتخار گرفتم ، اما نمیدونم چرا ،
از زمزمه دلتنگیم ، از همهمه بیزاریم
نه طاقت خاموشی ، نه میل سخن داریم
آوار پریشانیست ، رو سوی چه بگریزیم ؟
هنگامۀ حیرانیست ، خود را به که بسپاریم ؟
تشویش هزار «آیا» ، وسواس هزار «اما» ،
کوریم و نمیبینیم ، ورنه همه بیماریم
دوران شکوه باغ از خاطرمان رفتهست
امروز که صف در صف خشکیده و بیباریم
دردا که هدر دادیم آن ذات گرامی را
تیغیم و نمیبریم ، ابریم و نمیباریم
ما خویش ندانستیم بیداریمان از خواب
گفتند که بیدارید ؟ گفتیم که بیداریم.
من راه تو را بسته ، تو راه مرا بسته
امید رهایی نیست وقتی همه دیواریم
(مرحوم حسین منزوی)
دوستان بزرگوارم ، متاسفانه پس زمبنه پروفایل آزار دهنده است ، من خوب نمیبینم ، باید چیکار کنم؟ میتونم خودم تغییرش بدم؟ تیره باشه بهتره ، آیا میشه؟ اگه بشه من بلد نیستم ، باید چیکار کنم ؟
آن کیست کز روی کرم با ما وفاداری کند
بر جای بدکاری چو من یک دم نکوکاری کند
اول به بانگ نای و نی آرد به دل پیغام وی
وان گه به یک پیمانه می با من وفاداری کند
دلبر که جان فرسود از او کام دلم نگشود از او
نومید نتوان بود از او باشد که دلداری کند
گفتم گره نگشودهام زان طره تا من بودهام
گفتا منش فرمودهام تا با تو طراری کند
پشمینه پوش تندخو از عشق نشنیدهاست بو
از مستیش رمزی بگو تا ترک هشیاری کند
چون من گدای بینشان مشکل بود یاری چنان
سلطان کجا عیش نهان با رند بازاری کند
زان طره پرپیچ و خم سهل است اگر بینم ستم
از بند و زنجیرش چه غم هر کس که عیاری کند
شد لشکر غم بی عدد از بخت میخواهم مدد
تا فخر دین عبدالصمد باشد که غمخواری کند
با چشم پرنیرنگ او حافظ مکن آهنگ او
کان طره شبرنگ او بسیار طراری کند
نعنا پونه
درود خواهری
هفته ای پر نشاط توام با بهترین اتفاقهای عالی و دلخواهت رو برات آرزومندم
عزیزمی
با اجازه
نیلوفر
سلام خواهر جانم ، شبت بخیر مهربان ، دیدی از اول هفته چه اتفاقهای عالی رخ داده ؟ دلم پر آتیشه آبجی ، خود زنی و بعد هم انکار ، خدایا رحم کن .امیدوارم خدا به همه ما صبر عنایت بفرماید .