یآاااح یآاااح یااااااح
دلم خنک شد
بهش میگم خب یه چای هم برا من میریختی
میگه دسم بند بود خب
منم بهش گفتم چخبره این حجم تفاله چای ته لیوانت
میگه مگه چیه
گفتم از این زاویه که نگاه کردم شبیه
یه موش مشکی کوچولو شدن که دمش کنار لیوان سر بالا مونده
های های هاااای دلم خنک شد
داره با اکراه لیوانش رو نگاه میکنه
مازوخیس داره کوفتش شد
نه بابا مگه ندیدی این لژ نشنا دهناباز و انگار دارن قالب تهی میکنن
احتمالا روی پرده یه داستان از شکسپیر مث اون بخش که روایت عمو و مادر زمان قتل پدر هس
داره اجرا میشه.
○
..نه داشتم به این میخندیدم
دیدی میگن ساندویج کثیف
اینو میباد بگندش کافه کثیف
○
یآاااح یآاااح یااااااح
دلم خنک شد
بهش میگم خب یه چای هم برا من میریختی
میگه دسم بند بود خب
منم بهش گفتم چخبره این حجم تفاله چای ته لیوانت
میگه مگه چیه
گفتم از این زاویه که نگاه کردم شبیه
یه موش مشکی کوچولو شدن که دمش کنار لیوان سر بالا مونده
های های هاااای دلم خنک شد
داره با اکراه لیوانش رو نگاه میکنه
مازوخیس داره کوفتش شد