برایم غریب بمان،
که به هرکه دل به او بستم
اهل رفتن شد.
نه زنگ زدن نوبتیه
نه پیام دادن
ولی بالاخره ادم خسته میشه و فکر میکنه مزاحمه
میگفت حس میکنم درونم چند نفر وجود دارند؛ یک نفر بلند میخندد و دیگری تلخ اشک میریزد و سومی به هیچچیز اهمیت نمیدهد
به جای “با من رل میزنی؟” بگید :
قبولم کن، و دوست داشتم رو بپذیر. بذار توی این شلوغی ها آرامشت باشم. بذار کمکت کنم تا زیبایی هارو ببینی. بذار باعث شکوفه زدن و رشد کردنت باشم. من رو به منطقه ی امنت راه بده و بغلم کن. من مراقبتم. باورم کن و دستامو بگیر و با من برقص. تا انتهای عشق.
میتونم درحد مرگ بدجنس و خشن باشم، به اندازهی یه آبنبات شیرین باشم، به سردی آب باشم و بیتفاوت باشم، بهشدت خبیث و بد ذات باشم، یا مثل یه سرباز وفادار باشم. همهش به خودت بستگی داره
تو خودت هلم دادی. دیگه به تو چه کی منو از ارتفاع گرفت
یه چیزی بهت بگم؟
بعضی وقتا لازمه دلت بشکنه، بهت بربخوره وناراحت بشی؛
بعضی وقتا از دست دادن بهترین تجربس؛
هیچکس توشادی موفق نشده؛
این غم و سختیه که ادمو هدایت میکنه به سمت هدفاش؛
پس از رفتنا، سختی ها،نشدن ها و نرسیدن ها نترس.
موقع شکستن یادم افتاد تو بهم تکیه دادی دوباره ایستادم
یه دردایی هستن به اسم نمیدونم، این دکترای احمق فکر میکنن مشکلت افسردگیه یا سادیسم شدید و اسکیزوفرنی یا حتی مازوخیسم، ولی تو مشکلت فقط نمیدونمه. نمیدونما عجیب مزهی زهرماری دارن، یه چیزی تو مایههای خوردن بستنی وانیلی یخزده با دهن پر خون و سردرد میگرنی، اونم وقتیکه قشنگ حس میکنی یکی با متهبرقی رو مخت سمفونی خلق میکنه دقیقا همینقدر زجردهنده، دقیقا همینقدر نمیدونم!
ولی میدونین کی خوبه؟!
اونی که وقتی از چیزایی که اذیتتون کرده
باهاش حرف میزنین، باحوصله گوش بده
و فکر نکنه که فقط دارین غر میزنین
تو همون یه نفر منی❤️❤️
تو معشوق من نیستی،
تو امتداد منی در تنی دیگر❤️❤️❤️