عشق ذاتا غمگین است!
دلت نازک و چشمانت شبیه ابر پاییزی میشود!
که منتظر بهانهای برای باریدن هستند .
کافیست طعمش را بچشی...
مگر راهِ فرار میماند!!!
تو میمانی و غمِ عشقی که چشیدهای...
غمگین و غمگین و غمگینتر...
و بالشتی خیس...
و دردی به یادگار...؛ از شبهایی که به درازایِ یکسال طول میکشد!
ذاتِ عشق غمگین است!
حتی اگر کنارت بنشیند...
حتی اگر قول ماندن بدهد...
باز دلت تنگ میشود!
باز دلت میگیرد!
اصل غم هم فقط برای عشق اتفاق میافتد!
ذاتِ عشق غمگین است!
کافیست طعمش را بچشی...!