انسان مدام باید مشغول کار باشد. سازندگی کند وگرنه از درون پوک می شود و بیکاری بدتر از تنهایی است. آدم بیکار در جمع هم تنهاست ...
نگو پول، نگو تحصیلات، نگو ظاهر و قیافه، نگو روابط یا مسئولیتهای زیاد مرا از رسیدن به خواستههایم باز داشته است. خودت خوب میدانی که تمام اینها بهانه است.
جهان دری ست
ما یک خانه معمولی داریم با دیوارهای شفاف تا چهار نفر ساکنان آن هیچگاه نتوانند خود را از چشم دیگری پنهان کنند به این ترتیب، تنهایی مغلوب می شود زیرا چنان که همه می دانند بدی در تنهایی خفته است.
دنیا با عشق نه آغاز دارد و نه پایان ولی با عقل به روز ِ آخر که می رسی، تلخی. تلخ و ناتمام...