ارزش انسان به چیست؟
اگر برای به دست آوردن پول مجبوری دروغ بگوئی و فریبکاری کنی، تهیــدست بمان!
اگر برای به دست آوردن جاه و مقامی باید چاپلوسی کنی و تملّق بگوئی، از آن چشم بپوش!
اگر برای آن که مشهور شوی، مجبور می شوی مانند دیگران خیانت کنی، در گمنامی زندگی کن!
بگذار دیگران پیش چشم تو با دروغ و فریب ثروتمند شوند، با تملّق و چاپلوسی شغل های بزرگي را به دست آورند و با خیانت و نادرستی شهرت پیدا کنند.
تو گمنام و تهیـدست و قانع باش!
زیرا اگر چنین کنی تو سرمایه ای را که آنها از دست داده اند، به دست آورده ای...
و آن " شرافت" است.
ادب مدرک نیست!
ادب لباس گران پوشیدن نیست،
ادب بالای شهر زندگی کردن نیست!
ادب ماشین خوب داشتن نیست،
ثروت و مدرک ادب نمی آورد،
ادب در ذات آدمهاست که با
تربیت و آموزش صحیح به بار می نشیند،
ادب یعنی به همسرت امنیت،
به فرزندت محبت به پدر و مادرت خدمت
و به دوستانت شادی را هدیه کنی،
ادب یعنی با هر مدرک و مقامی که باشی
معنای انسانیت را درک کرده
و نام نیک از خود به جا گذاشتن است...
وقتی انسان برای اولین بار
نارگیل سفت را برداشت ،هرگز فکر نمیکرد
میان قالب قهوه ای رنگ آن
شیره ای خوش طعم و بو و جسمی سفید
و پر خاصیت باشد!
برای باز کردن اندیشه ، خود را باید شکست
عقاید و باورهای خود را
احساس خود را ،
باید روزنه های نو را باز کرد!
تا از قالب کهن و بی منطق
و عادت محیط گریخت...!
هیچ گاه مانند یک نارگیل بسته نمان !
با ذهنی نو،جهانی نو بساز
چقدر زیبا می توان زندگی کرد
وقتی می توان
معمار زندگی خود بود...!
این متن طلاست
شمع به کبریت گفت:
از تو میترسم تو قاتل من هستی...
کبریت گفت:
از من نترس...
از ریسمانی بترس که در دل خود جای دادی!!!
عامل نابودی انسان ها تفکرات منفی خودشان است
نه عوامل بیرونی
سگی از کنار شیری رد می شد چون او را خفته دید، طنابی آورد و شیر را محکم به درختی بست.
شیر بیدار که شد سعی کرد طناب را باز کند اما نتوانست.
در همان هنگام خری در حال گذر بود، شیر به خر گفت: اگر مرا از این بند برهانی نیمی از جنگل را به تو می دهم.
خر ابتدا تردید کرد و بعد طناب را از دور دستان شیر باز کرد.
شیر چون رها شد، خود را از خاک و عبار خوب تکاند، به خر گفت: من به تو نیمی از جنگل را نمیدهم.
خر با تعجب گفت: ولی تو قول دادی.
شیر گفت : من به تو تمام جنگل را می دهم زیرا در جنگلی که شیران را سگان به بند کشند و خران برهانند، دیگر ارزش زندگی کردن ندارد.
از چرچیل می پرسند: چرا تا آنسوی اقیانوس هند میروید و دولت استعماری هند شرقی را درست می کنید! اما بیخ گوشتان، ایرلند شمالی را نمی توانید تحت سلطه درآورید؟
چرچیل می گوید: ما دو ابزار مهم نیاز داریم که در ایرلند نداریم!
می گویند آن دو چیست؟
چرچیل پاسخ می دهد ...
"اکثریت نادان و اقلیتی خائن"
آري از پشت كوه آمده ام . . .چه ميدانستم اين ور كوه بايدبراي ثروت ، حرام خورد!براي عشق ، خيانت كرد!براي خوب ديده شدن ، ديگري را بد نشان داد!و براي به عرش رسيدن ، بايد ديگري را به فرش كشاند!وقتي هم با تمام سادگي دليلش را ميپرسم ، ميگويند:"از پشت كوه آمده!"ترجيح ميدهم به پشت همان كوه برگردم و تنها دغدغه ام سالم بازگرداندن گوسفندان از دست گرگها باشد تا اينكه اين ور كوه باشم و خود گرگی در میان گوسفندان . . .
aram
مثل همیشه عالی ....🌹🌹🌹
افشین سرخوش
سپاس از توجهتون، نگاهتان عای و زیبا