یک نفر یک خبر از عشق ندارد بدهد، دل ما خیلی از این بی خبری سوخته است ...
" پشت سرمن قدم برندار، چون ممكن است راه رو خوبي نباشم،
قبل ازمن نيز قدم برندار، ممكن است من پيرو خوبي نباشم ،
همراه من قدم بردار و دوست خوبي براي من باش"
بیشتر وقتا
دلم برای بعضی چیزا
خیـــــــــــــــــــــــــــــــــلی تنگ میشه
مثلا برای خودم ...
هر آدمی بالاخره یه روز دست میکشه
از توضیح دادن
از ثابت کردن خودش
از تلاش برای نگه داشتن دیگران
هر آدمی بالاخره یه روز عمیقا خسته میشه
از همه چیز
همه چیز
جهان جز کنج تنهایی
ندارد جای مأنوسی
زمانی این دستان چروک خورده
در دستان دیگری
به همین لطافت و زیبایی بود و
این داستان
همچنان ادامه دارد ...
غم انگیزترین لحظه زندگی
زمانیه که
با جمله
(چون میگذرد غمی نیست) ، میگذرد ...
من يقين دارم که برگ
کاين چنين خود را رها کردست در آغوش باد،
فارغ است از ياد مرگ
لاجرم چندان که در تشويش از اين بيداد نيست
پای تا سر زندگيست
آدمی هم مثل برگ
می تواند زيست بی تشويش مرگ
گر ندارد مثل او ،آغوش مهر باد را
مي تواند يافت لطف
"هرچه باداباد " را ...
«فريدون مشيری»
من
آهسته عبور ميكنم
صداى گامهاى خسته ام را نمى شنوم
اما
لذتى است بى پايان در لحظه لحظه ى عبور
هر چند آرام
هر چند ساكت
دوستش دارم ...!
خودت را بخوان
كسي كه در موردش
هيچ چيز نمي داني...
فکر میکنم دیگه باید باور کنم
هر چقدر سنم داره بالا و بالا تر میره باید آرزوی رسیدن به خواسته هام رو کمرنگ و کمرنگ تر کنم
آرش ( گروه لاله های سرخ )
لینک