GHASEM

به اندازهٔ کافی خاطره دارم تا قهوه‌ام را به‌تنهایی در کافه‌ای بنوشم .. بیشتر

GHASEM
۱۶۶ پست
۳۴۹ دنبال‌کننده
۳۲,۸۴۲ امتیاز
مرد، متاهل
۱۳۴۵/۱۰/۲۰
ليسانس
نفت و گاز
دین اسلام
ايران، آبادان شاهین شهر
سربازی رفته ام
سیگار نميکشم
قهوه خط رانندگی موسیقی
قد ۱۷۸، وزن ۸۰

تصاویر اخیر

آقای قاضی
کسایی که عشق رو تجربه کردن عجیبن. مظلوم ترینشون اونایین که می خوان معشوقشون رو فراموش کنن. یه عده برای مدتی از خونه دور میشین، بعضیا سعی می کنن به یه آدم دیگه پناه ببرن. گفته بودم عجیب، عجیب ترینشون یه خودکار و کاغذ برمیداره، شروع می کنه به نوشتن. ولی هر وقت مینویسه به یاد معشوقش میوفته. انگاری هر متن، نامه ایه که قراره نوشته بشه ولی کسی که نامه براش نوشته شده، قرار نیست هیچ وقت اون رو بخونه. نوشته‌هاش خالی از اسمه، جای اون اسمه محبوبم، عزیزم، خانومی یا... رو پر میکنه. نمیدونه داره برای خودش یه زندان درست میکنه با میله‌های کاغذی که خودش نگهبانشه...
هرمتُ،
فردِّي نجوم الطفولة
حتى أشارك
صغار العصافير
درب الرجوع...
لعشِّ إنتظاركِ!
پیر شدم...
به من بازگردان،
ستارگانِ کودکی را
تا همراهِ گنجشکانِ کوچک
راهِ بازگشت
به سوی آشیانه‌ی انتظارت را
بپیمایم..
آقای قاضی
من این‌جا
میان اشیاء شکسته زندگی می‌کنم
دلم یکی از آن‌هاست..
آقای قاضی
به مامان بزرگم گفتم :
روز خواستگاری چی پوشیده بودی ؟
گفت اووو ۵۰ سال پیشِ یادم نمیاد که ننه...
پدربزرگم از اونور گفت : کت و دامن قرمز
تموم شد دیگه ...
آقای قاضی
به قول نزار قبانی:
کاش یکی بود چشمامونو میفهمید:
وقتی ناراحت میشدیم
به سینه اش اشاره میکرد
و میگفت اینجا وطن توست...
حُزنكَ لا يُلام، أنا لو كنتُ حزنًا لتمنّيتُ
أن أسكنَ صدرَك

اندوهت را ملامتی نیست، من هم اگر اندوه بودم، آرزو داشتم در سینه‌ات بنشینم…
دعيني أحبک...
كي أتخلص من فائض الحزن في داخلي
وكي أتحرر من زمن القبح والظلماتْ
دعيني أنام بجوف يديک قليلا
أيا أعذب الكائناتْ
فبالحب؛ يمكنني أن أغير هندسه الكون...
يمكنني أن أقاوم هذا الشتات…

بگذار دوستت بدارم...
تا از اندوهِ بی‌کرانِ درونم
رهایی یابم
تا از روزگار زشتی و تاریکی برَهَم؛
بگذار دمی
در بسترِ دستانت بیارامم؛
ای شیرین‌ترین آفریده‌ها!
با عشق می‌توانم
هندسه‌ی جهان را دگرگون کنم،
می‌توانم در برابرِ این پریشانی
تاب آورم...
کان علیک إن تبقي بجانبي عندما هزمتنی إلاشیاء لا إن تکون ضمنها...!

وقتی همه چیز مرا شکست داد باید کنارم می ماندی نه اینکه در میان آنها باشی...!
مى‌خواهم گنجینه‌ای از كلمه‌ها را به تو
تقديم كنم!
كه به هيچ زنى پيش از تو،
هديه نشده بود
و به هيچ زنى بعد از تو نيز،
هديه نمى‌شود!!!
اى زنى كه
پيش از او "پیش"ی نبوده!
و پس از او نیز "پس"ی،
نخواهد بود
من اگر سنگ هم بودم
با دیدن تو تکان می خوردم
آقای قاضی
من فقط کمی خسته بودم،
همین!
اگر کمی مدارا می کردی
کار به دل بریدن نمی‌کشید ..
فندق
صدام خیلی گرفته
مثل صدای سازم
در سفرى بى‌توقف هستم
ميان
نواى پيانو
و نغمه‌ى زنانگى غارتگر تو
و صداى باران...
آقای قاضی
هر زن زیبا به طور طبیعی مسلح است.