فاصله گرفتن از احمقها هم نوعی تراپیه.
حماقت و وقاحت این روزها خیلی عیان شده، زور زدنی هم نمیخواد، دهن وا میکنن و از چشم میافتن..
یه تیکه از یه کتاب خوندم که واقعا حالمو
خوب کرد، میگفت :
«از رها کردن نترس …
هیچکس نمیتواند چیزی که مال توست را
از تو بگیرد؛ و تمام دنیا نمیتوانند؛ چیزی که
مال تو نیست را حفظ کنند ..»
همینقدر ساده و قشنگ !
رابطه ی موندگار نه پول زیادی میخواد نه زیبایی آنچنانی نه ترقوه و چال گونه، نه قد بلند، نه رگ دست و نه ته ریش؛ «رابطه ی موندگار آدم مسئولیت پذیر، با اخلاق، متعهد و وفادار میخواد» اگه این خصوصیات رو ندارید وقت همو نگیرید .
غمگینترین انسانها
کسانی هستند
که برداشت دیگران
برایشان زیادی مهم است...
ما ترکیبی هستیم
از شکست ها و موفقیت هامون
ما ترکیبی هستیم از اشک ها و لبخندهامون
ما ترکیبی هستیم از ضعف ها و نقاط قوتمون
و ما ترکیبی هستیم از محاسن و کمبودهایی که همزمان در درون خودمون داریم،
پس لطفاً خودت رو با وجود همه این موارد
در کنار هم دوست داشته باش
بار الها …
ﺑﻪ ﻣﺎ ﺑﯿﺎﻣﻮﺯ ﮐﻪ ﺩﻝ ﺁﺩﻣﯽ
ﻋﺼﺎﺭﻩ ﻭﺟﻮﺩ توﺳﺖ ،
ﺣﺮﻣﺖ ﺩﻝﻫﺎ ﺭﺍ ﺍﺯ ﯾﺎﺩ ﻧﺒﺮﯾﻢ …
ﺑﻪ ﻣﺎ ﺑﯿﺎﻣﻮﺯ ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻦ
ﺭﺍ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﻧﮑﻨﯿﻢ ﻭ ﺁﻧﺎﻧ ﮑﻪ
ﺩﻭﺳﺘﻤﺎﻥ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺧﺎﻃﺮ ﻧﺒﺮﯾﻢ …
ﺑﻪ ﻣﺎ ﺑﯿﺎﻣﻮﺯ ﮐﻪ ﺳﻮﮔﻨﺪ ﺭﺍﺳﺖ
ﺑﻮﺩﻥِ ﺩﺭﻭﻏﻤﺎﻥ ﺭﺍ ، ﻧﺎﻡ ﺗﻮ ﻧﺴﺎﺯﯾﻢ …
ﺑﻪ ﻣﺎ ﺑﯿﺎﻣﻮﺯ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻧﺎﺣﻖ ﮐﺮﺩﻥ
ﺣﻖ ﺩﯾﮕﺮﯼ، ﻋﺎﺩﺕ ﻧﮑﻨﯿﻢ …
به ما بیاموز همان باشیم که
قولش را به تو دادیم… انسان!!
بازی روزگار را نمی فهمم! من تو را دوست می دارم… تو دیگری را… دیگری مرا… و همه ما تنهاییم!
وقتی ترکم می کنی، من واسه خودم ناراحت نیستم، من واسه تو ناراحتم. چون میدونم هیچ کس مثل عشق من بهت نمیده، هیچ کس مثل من باهات رفتار نمیکنه، هیچ کس نمیتونه مثل من قلبتو احساس کنه.
سالهاست منتظر آمدن روزهای بهترم
ولی نمی دانم چرا هنوز هم
دیروزها از امروزها بهترند !
وقتی میای اَبروشو درست کنی میزنی چششو کور میکنی😅😅😅😅😅😢😢😢😢😢
وقـــــــتی بدون هـــــــیچ دلیلی حـــــــالت خوب نیــــــــس،، دلتنـــــــگ کسی هستی....
وچقدر این روزابی دلیل حالم خوب نیست....
🥀💔
آدمایی که احساساتشون رو بدون سانسور نشون میدن
نه ضعیف هستن
نه ساده لوح
اونا آدمای قوی و واقعی هستن که نیاز به نقاب روی صورتشون ندارن
دنیای ما پر از دست هائی است که
خسته نمی شوند از نگه داشتن نقابها . . .
همه این سالها هر کسی که باهام حرف زده و درددل کرده، یک چیز رو بیشتر از همه چیز فهمیدم. اینکه چه قدر دستمون به خون روح های همدیگه آلودس. چه قدر احساس کشته ایم. چه قدر همدیگه رو به انفرادی تنهایی فرستاده ایم. چه قدر خنجرهایمان رو از پشت تیزتر کرده ایم. و این روزها حرف های آدم ها چه قدر پرتر شده از این چه قدرها...